جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 49

‎39‎ و از آرد سرشته ، كه از مصر بيرون آورده بودند ، قرصهاي فطير پختند ، زيرا خمير نشده بود ، چونكه از مصر رانده شده بودند ، و نتوانستند درنگ كنند ، و زاد سفر نيز براي خود مهيا نكرده بودند.
‎40‎ و توقف بني اسرائيل كه در مصر كرده بودند ، چهار صد و سي سال بود.
‎41‎ و بعد از انقضاي چهار صد وسي سال در همان روز به وقوع پيوست كه جميع لشكرهاي خدا از زمين مصر بيرون رفتند.
‎42‎ اين است شبي كه براي خداوند بايد نگاه داشت ، چون ايشان را از زمين مصر بيرون آورد. اين همان شب خداوند است كه بر جميع بني اسرائيل نس ًلا بعد نسل واجب است كه آن را نگاه دارند.
‎43‎ و خداوند به موسي و هارون گفت: اين است فريضة ف� َصح كه هيچ بيگانه از آن نخورد. ‎44‎ و اما هر غلام زر خريد ، او را ختنه كن و پس آن را بخورد. ‎45‎ نزيل و مزدور آن را نخورند.
‎13‎
‎46‎ در يك خانه خورده شود ، و چيزي از گوشتش از خانه بيرون مبر ، و استخواني از آن مشكنيد.
‎47‎ تمامي جماعت بني اسرائيل آن را نگاه بدارند.
‎48‎ و اگر غريبي نزد تو نزيل شود ، و بخواهد �ف َصح را براي خداوند م�رعي بدارد ، تمامي ذكورانش مختون شوند ، و بعد از آن نزديك آمده ، آن را نگاه دارد ، و مانند بومي زمين خواهد بود ؛ و اما هر نامختون از آن نخورد.
‎49‎ يك قانون خواهد بود براي اهل وطن و بجهت غريبي كه در ميان شما نزيل شود ‏.»‏ ‎50‎ پس تمامي بني اسرائيل اين را كردند ؛ چنانكه خداوند به موسي و هارون امر فرموده بود ، عمل نمودند.
‎51‎ و واقع شد كه خداوند در همان روز بني اسرائيل را با لشكرهاي ايشان از زمين مصر بيرون آورد.
1 و خداوند موسي را خطاب كرده ، گفت:
2 هر نخست زاده اي را كه رحم را بگشايد ، درميان بني اسرائيل ، خواه از انسان خواه از بهايم ، تقديس نما ؛ او از آن من است.
3 و موسي به قوم گفت: اين روز را كه از مصر از خانة غلامي بيرون آمديد ، ياد داريد ، زيرا خداوند شما را به قومت دست از آنجا بيرون آورد ، پس نان خمير ، خورده نشود.
4 اين روز ، در ماه ا َبيب بيرون آمديد.
5 و هنگامي كه خداوند تو را به زمين كنعانيان و حتيان و اموريان و حويان و يبوسيان داخل كند ، كه با پدران تو قسم خورد كه آن را به تو بدهد ، زميني كه به شير و شهد جاري است ، آنگاه اين عبادت را در اين ماه بجا بياور. 6 هفت روز نان فطير بخور ، و در روز هفتمين عيد خداوند است.
7 هفت روز نان فطير خورده شود ، و هيچ چيز خمير شده نزد تو ديده نشود ، و خمير مايه نزد تو در تمامي حدودت پيدا نشود ، و خمير مايه نزد تو در تمامي حدودت پيدا نشود.
8 و در آن روز پسر خود را خبرداده ، بگو: اين است به سبب آنچه خداوند به من كرد ، وقتي كه از مصر بيرون آمدم.
9 و اين براي تو علامتي بر دستت خواهد بود و تذكره اي در ميان دو چشمت ، تا شريعت خداوند در دهانت باشد. زيرا خداوند تو را به دست قوي از مصر بيرون آورد.
‎10‎ و اين فريضه را در موسمش سال به سال نگاه دار.
‎11‎ و هنگامي كه خداوند تو را به زمين كنعانيان درآورد ، چنانكه براي تو و پدرانت قسم خورد ، و آن را به تو بخشد ،
‎12‎ آنگاه هر چه رحم را گشايد ، آن را براي خدا جدا بساز ، و هر نخست زاده اي از بچه هاي بهايم كه از آن توست ، نرينه ها از آن خداوند باشد.
‎13‎ و هر نخست زادة الاغ را به بره اي فديه بده ، و اگر فديه ندهي گردنش را بشكن ، و هر نخست زادة انسان را از پسرانت فديه بده. ‎14‎ و در زمان آينده چون پسرت از تو سؤال كرده ، گويد كه اين چيست ، او را بگو ، يهوه ما را به قوت دست از مصر ، از خانة غلامي بيرون آورد. ‎15‎ و چون فرعون از رها كردن ما دل خود را سخت ساخت ، واقع شد كه خداوند جميع نخست زادگان مصر را از نخست زادة انسان تا نخست زادة بهايم كشت. بنابراين من همة نرينه ها را كه رحم را گشايند ، براي خداوند ذبح مي كنم ، ليكن هر نخست زاده اي از پسران خود را فديه مي دهم.
‎16‎ و اين علامتي بر دستت و عصابه اي در ميان چشمان تو خواهد بود ، زيرا خداوند ما را بقوت دست از مصربيرون آورد.
‎17‎ و واقع شد كه چون فرعون قوم را رها كرده بود ، خدا ايشان را از راه زمين فلسطينيان رهبري نكرد ، هر چند آن نزديكتر بود. زيرا خدا گفت: مبادا كه چون قوم جنگ بينند ، پشيمان شوند و به مصر برگردند.
‎18‎ اما خدا قوم را از راه صحراي درياي قلزم دور گردانيد. پس بني اسرائيل مسلح شده ، از زمين مصر برآمدند.
‎49‎