جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 316

6 و َاشير�ه را از خانة خداوند ، بيرون از اورشليم به وادي قدرون برد و آن را به كنار نهر قدرون سوزانيد ، و آن را مثل غبار ، نرم ساخت و َگرد آن را بر قبرهاي عوام الناس پاشيد.
7 و خانه هاي لو�اط را كه نزد خانة خداوند بود كه زنان در آنها خيمه ها به جهت َاشير�ه مي بافتند ، خراب كرد. 8 و تمامي كاهنان را از شهرهاي يهودا آورد و مكانهاي بلند را كه كاهنان در آنها بخور مي سوزانيدند ، از ج�ب�ع تا بئرش�ب�ع نجس ساخت ، و مكان هاي بلند دروازه ها را كه نزد دهنة دروازة ي�ه�وش َع ، رئيس شهر ، و به طرف چپ دروازة شهر بود ، منهدم ساخت.
9 ليكن كاهنا ن� مكانهاي بلند ، به مذبح خداوند در اورشليم برنيامدند اما نان فطير درميان برادران خود خوردند.
‎10‎ و ُتو َف ْت را كه در وادي بني ه� ُّنوم بود ، نجس ساخت تا كسي پسر يا دختر خود را براي �مول َك از آتش نگذاراند.
‎11‎ و اسبهايي را كه پادشاهان يهودا به آفتاب داده بودند كه نزد ح�جرة َن َت ْنم� َلك� خواجه سرا در پيرامون خانه بودند ، از مد خ ِل خانة خداوند دور كرد و ارابه هاي آفتاب را به آتش سوزانيد.
‎12‎ و مذبح هايي را كه بر پشت با ِم بالا خانة آحاز بود و پادشاهان يهودا آنها را ساخته بودند ، و مذبح هايي را كه م�ن َس�ي در دو صح ِن خانة خداوند ساخته بود ، پادشاه منهدم ساخت و از آنجا خراب كرده ، گ َرد آنها را در نهر قدرون پاشيد.
‎13‎ و مكانهاي بلند را كه مقابل اورشليم به طرف راست كوه ف�ساد بود و سليمان ، پادشاه اسرائيل ، آنها را براي َا ْش ُتور�ت ، رجاست موآبيان ، و براي ملكوم ، رجاست بني ع ُّ�مو ن ، ساخته بود ، پادشاه ، آنها را نجس ساخت.
‎14‎ و تماثيل را خرد كرد و اشيريم را قطع نمود و جايهاي آنها را از استخوانهاي مردم پر ساخت.
‎15‎ و نيز مذبحي كه در بيت ئيل بود و مكان بلندي كه ي�ر� �بعام بن نباط كه اسرائيل را مرتكب گناه ساخته ، آن را بنا نموده بود ، هم مذبح و هم مكان بلند را منهدم ساخت و مكان بلند را سوزانيده ، آن را مثل غبار نرم كرد و اشيره را سوزانيد.
‎16‎ و ي�وشي�ا ملتفت شده ، قبرها را كه آنجا در كوه بود ، ديد پس فرستاده ، استخو انها را از آن قبرها برداشت و آنها را بر مذبح سوزانيده ، آن را نجس ساخت ، به مومجب كلام خداوند كه آن مرد خدايي كه از اين امور اخبار نموده بود ، به آن ندا در داد.
‎17‎ و پرسيد: اين مجسمه اي كه مي بينم ، چيست ؟ مردان شهر وي گفتند: قبر مرد خدايي است كه از يهودا آمده ، به اين كارهايي كه تو بر مذبح بيت ئيل كرده اي ، ندا كرده بود
‎18‎ او گفت: آن را وا گذاريد و كسي استخوانهاي او را حركت ندهد ‏.»‏ پس استخوانهاي او را با استخوانهاي آن نبي كه از سامره آمده بود ، واگذاشتند. ‎19‎ و يو�شي�ا تمامي خانه هاي مكان هاي بلند را كه نيز كه در شهرهاي سامره بود و پادشاهان اسرائيل آنها را ساخته ، خشم خداوند را به هيجان آورده بودند ، برداشت و با آنها موافق تمامي كارهايي كه به بيت ئيل كرده بود ، عمل نمود.
‎20‎ و جميع كاهنان مكان هاي بلند را كه در آنجا بودند ، بر مذبح ها كشت و استخوانهاي مردم را بر آنها سوزانيده ، به اورشليم مراجعت كرد.
‎21‎ و پادشاه تمامي قوم را امر فرموده ، گفت كه » عيد فصح را به نحوي كه در كتاب عهد مكتوب است ، براي خداوند خود نگاه داريد.
‎22‎ به تحقيق ف� َصحي مثل اين ف َصح از اي�آم داوراني كه بر اسرائيل و پادشاهان ي�ه�ودا نگاه داشته نشد.
‎23‎ اما در سال هجدهم ، ي�وشي�ا پادشاه ، اين ف َصح را براي خداوند در اورشليم نگاه داشتند. ‎24‎ و نيز ي�وشي�ا اصحاب اج ّنه و جادوگران و ترافيم و بتها و تمام رجاسات را كه در زمين يهودا و در اورشليم پيدا شد نابود ساخت تا سخنان تورات را كه در كتابي كه حل ْقي�اي كاهن در خانة خداوند يافته بود ، به جا آورد.
نشد.
‎25‎ و قبل از او پادشاهي نبود كه به تمامي دل و تمامي جان و تمامي قو�ت خود موافق تمامي تورات موسي به خداوند رجوع نمايد ، و بعد از او مثل او ظاهر
‎26‎ اما خداوند از حد�ت خشم عظيم خود برنگشت زيرا كه غضب او به سبب همة كارهايي كه م� َنسي خشم او را از آنها به هيجان آورده بود ، بر يهودا مشتعل شد.
‎27‎ و خداوند گفت: يهودا را نيز از نظر خود دور خواهم كرد چنانكه اسرائيل را دور كردم و اين شهر اورشليم را كه برگزيدم و خانه اي را كه گفتم اسم من در آنجا خواهد بود ، ترك خواهم نمود.
‎28‎ و بقية وقايع ي�وشي�ا و هر چه كرد ، آيا در كتاب تواريخ اي�ام پادشاهان مكتوب نيست ؟
‎29‎ و در اي�آم او ، فرعو �ن نكوه ، پادشاه مصر ، بر پادشاه آشور به نهر فرات برآمد و يوشي�اي پادشاه به مقابل او برآمد و چون فرعون او را ديد ، وي را در م� ج�دو كشت.
‎30‎ و خادمانش او را در ارابه نهاده ، از م�ج�دو به اورشليم ، مرده آوردند و او را در قبرش دفن كردند. و اهل زمين ، ي�ه�و آحاز بن ي�وشي�ا را گرفتند و او را مسح نموده ، به جاي پدرش به پادشاهي نصب كردند.
‎31‎ و ي�ه�وآحاز بيست وسه ساله بود كه پادشاه شد و سه ماه در اورشليم سلطنت نمود و اسم مادرش ح� �موطل ، دختر ارميا از لب�ي�ه بود.
‎316‎