15 او گفت: در خانة تو چه ديدند ؟ ح� ْزقي�ا جواب داد: هرچه در خانة من است ، ديدند و چيزي در خزاين من نيست كه به ايشان نشان ندادم.
16 پس اشعيا به ح� ْزقي�ا گفت: كلام خداوند را بشنو:
17 اينك روزها مي آيد كه هر چه در خانة توست و آنچه پدرانت تا امروز ذخيره كرده اند ، به بابل برده خواهد شد. و خداوند مي گويد كه چيزي باقي نخواهد ماند.
18 و بعضي از پسرانت را كه از تو پديد آيند و ايشان را توليد نمايي ، خواهند گرفت و در قصر پادشاه بابل ، خواجه خواهند شد.
19 ح� ْزقي�ا به اشعيا گفت: كلام خداوند كه گفتي نيكوست. و ديگرگفت: هر آينه در اي�ام من سلامتي و امان خواهد بود. 20 و بقية وقايع ح� ْزقي�ا و تمامي تهو�ر او و حكايت حوض و قناتي كه ساخت و آب را به شهر آورد ، آيا در كتاب تواريخ اي�ام پادشاهان يهودا مكتوب نيست ؟
21 پس ح� ْزقي�ا با پدران خود خوابيد و پسرش ، م�ن َس�ي به جايش سلطنت نمود.
21 1 منسي دوازده ساله بود كه پادشاه شدو پنجاه و پنج سال در اورشليم سلطنت نمود. و اسم مادرش ح� ْفص�يب�ه بود.
2 و آنچه درنظرخداوند ناپسند بود ، موافق رجاسات امت هايي كه خداوند ، آنها را از حضور بني اسرائيل اخراج كرده بود ، عمل نمود.
3 زيرا مكانهاي بلند را كه پدرش ، ح� ْزقي�ا خراب كرده بود ، بار ديگر بنا كرد و مذبح ها براي ب�ع�ل بنا نمود و َاشيره را به نوعي كه ا َخاب پادشاه اسرائيل ساخته بود ، ساخت و به تمامي لشكر آسمان سجده نموده ، آنها را به عبادت كرد.
4 و مذبح ها در خانة خداوند بنا نمود كه درباره اش خداوند گفته بود: اسم خود را در اورشليم خواهم گذاشت.
5 و مذبح ها براي تمامي لشكرآسمان در هر دو صحن خانة خداوند بنا نمود.
6 و پسر خود را از آتش گذرانيد و فالگيري و افسونگري مي كرد و با اصحاب اج ّنه و جادوگران مراوده مي نمود. و درنظر خداوند شرارت بسيار ورزيده ، خشم او را به هيجان آورد.
7 و تمثال َاشيره را كه ساخته بود ، درباره اش به داود و پسرش ، سليمان گفته بود كه در اين خانه و در اورشليم كه آن را از تمامي اسباط اسرائيل برگزيده ام ، اسم خود را تا به ابد خواهم گذاشت برپا نمود.
8 و پايهاي اسرائيل را از زميني كه به پدران ايشان داده ام بار ديگر آواره نخواهم گردانيد ، به شرطي كه توجه نمايند تا برحسب تمامي شريعتي كه بندة من ، موسي به ايشان امر فرموده بود ، رفتار نمايند.
9 اما ايشان اطاعت ننمودند زيرا كه م� َنس�ي ، ايشان را اغوا نمود تا از ام�ت هايي كه خداوند پيش بني اسرائيل هلاك كرده بود ، بدتر رفتار نمودند.
10 و خداوند به واسطة بندگان خود ، انبيا تكل ّم نموده ، گفت:
11 چونكه منسي ، پادشاه يهودا ، اين رجاسات را بجا آورد و بدتر از جميع اعمال ا َمورياني كه قبل از او بودند عمل نمود ، و به بتهاي خد ، يهودا را نيز مرتكب گناه ساخت ،
12 بنابراين ي�ه�و�ه ، خداي اسرائيل چنين مي گويد: اينك من بر اورشليم و يهودا بلا خواهم رسانيد كه گوشهاي هركه آن را بشنود ، صدا خواهد كرد.
13 و بر اورشليم ، ريسمان سامره و ترازوي خانة ا َخاب را خواهم كشيد و اورشليم را پاك خواهم كرد ، به طوري كه كسي بشقاب را زدوده و واژگون ساخته ، آن را پاك مي كند.
14 و بقية ميراث خود را پراكنده خواهم ساخت و ايشان را به دست دشمنان ايشان تسليم خواهم نمود ، و براي جميع دشمنانشان يغما و غارت خواهند شد ، 15 چونكه آنچه درنظرمن ناپسند است ، به عمل آوردند و از روزي كه پدران ايشان از مصر بيرون آمدند تا امروز ، خشم مرا به هيجان آوردند. 16 و علاوه بر اين ، م�ن َس�ي خون بي گناهان را از حد زياده ريخت تا اورشليم را سراسر پر كرد ، سواي گناه او كه يهودا را به آن مرتكب گناه ساخت تا آنچه درنظر خداوند ناپسند است بجا آورند.
17 و بقية وقايع م�ن َس�ي و هرچه كرد و گناهي كه مرتكب آن شد ، آيا در كتاب تواريخ اي�ام پادشاهان يهودا مكتوب نيست ؟ 18 پس م�ن َس�ي با پدران خود خوابيد و در باغ خانة خود ، يعني در با ِغ ع� ّزا دفن شد و پسرش ، آمون ، به جايش پادشاه شد.
19 آمون بيست و دو ساله بود كه پادشاه شد و دو سال در اورشليم سلطنت نمود و اسم مادرش م� ُش َّل م�ت ، دختر حار�وص ، از ي� ْطب�ه بود. 20 و آنچه درنظر خداوند ناپسند بود ، موافق آنچه پدرش منسي كرد ، عمل نمود.
21 و به تمامي طريقي كه پدرش به آن سلوك نموده بود ، رفتاركرد ، و بت هايي را كه پدرش پرستيد ، عبادت كرد و آنها را سجده نمود.
22 و ي�ه�و�ه ، خداي پدران خود را ترك كرده ، به طريق خداوند سلوك ننمود.
23 پس خادمان آمون بر او شوريدند و پادشاه را در خانه اش كشتند. 24 اما اهل زمين همة آناني را كه بر آمون� پادشاه ، شوريده بودند به قتل رسانيدند ، و اهل زمين پسرش ، ي�وشي�ا را در جايش به پادشاهي نصب كردند. 25 و بقية اعمالي كه آمون بجا آورد ، آيا در كتاب تواريخ اي�ام پادشاهان يهودا مكتوب نيست ؟
314