جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 306

نكرد.
2 و آنچه درنظر خداوند ناپسند بود به عمل آورد ، و در پي گناهان ي�ر�ب�عام بن ن َباط كه اسرائيل را مرتكب گناه ساخته بود ، سلوك نموده ، از آن اجتناب
3 پس غضب خداوند بر اسرائيل افروخته شده ، ايشان را به دست ح�زائيل ، پادشاه ا َرام و به دست ب� ْنه�د�د ، پسر ح�زائيل ، همة روزها تسليم نمود. 4 و ي�ه�و َاخاز نزد خداوند تضرع نمود و خداوند او را اجابت فرمود زيرا كه تنگي اسرائيل را ديد كه چگونه پادشاه َارام ، ايشان را به تنگ مي آورد.
5 و خداوند نجات دهنده اي به اسرائيل داد كه ايشان از زير دست َاراميان بيرون آمدند و بني اسرائيل مثل اي�ام سابق در خيمه هاي خود ساكن شدند. 6 اما از گناهان خانة ي�ر�ب�عام كه اسرائيل را مرتكب گناه ساخته بود ، اجتناب ننموده ، در آن سلوك كردند ، و اشيره نيز در سامره ماند.
7 و براي ي�ه�وا َخاز ، از قوم به جز پنجاه سوار و ده ارابه و ده هزار پياده وا نگذاشت زيرا كه پادشاه َارام ايشان را تلف ساخته ، و ايشان را پايمال كرده ، مثل غبار گردانيده بود.
8 و بقية وقايع ي�ه�و َاخاز و هرچه كرد و تهو�ر او ، آيا در كتاب تواريخ اي�ام پادشاهان اسرائيل مكتوب نيست ؟
9 پس ي�ه�و َاخاز با پدران خود خوابيد و او را در سامره دفن كردند و پسرش ، يوآش ، در جايش سلطنت نمود.
‎10‎ و در سال سي و هفتم يوآش ، پادشاه يهودا ، ي�ه�وآش بن ي�ه�و َاخاز بر اسرائيل در سامره پادشاه شد و شانزده سال سلطنت نمود.
‎11‎ و آنچه درنظر خداوند ناپسند بود ، به عمل آورد و از تمامي گناهان ي�ر�ب�عام بن َنباط كه اسرائيل را مرتكب گناه ساخته بود اجتناب نكرده ، در آنها سلوك مي نمود.
‎12‎ و بقية وقايع يوآش و هر چه كرد و تهور او كه چگونه با َام�صيا ، پادشاه يهودا جنگ كرد ، آيا در كتاب تواريخ اي�ام پادشاهان اسرائيل مكتوب نيست ؟
‎13‎ و يوآش با پدران خود خوابيد و ي�ر�ب�عام بر كرسي وي نشست و يوآش با پادشاهان اسرائيل در سامره دفن شد. ‎14‎ و َال�ي َشع به بيماري اي كه از آن مرد ، مريض شد. و يوآش ، پادشاه اسرائيل ، نزد وي فرود شده ، بر او بگريست و گفت: اي پدرمن! اي پدرمن! اي ارابة اسرائيل و سوارانش!
‎15‎ و َال�ي َشع وي را گفت: كمان و تيرها را بگير. و براي خود كمان و تيرها گرفت.
‎16‎ و به پادشاه اسرائيل گفت: كمان را به دست خود بگير. پس آن را به دست خود گرفت و َال�ي َشع دست خود را بر دست پادشاه نهاد. ‎17‎ و گفت: پنجره را به سوي مشرق باز كن. پس آن را باز كرد و َال� َشع گفت: بينداز. پس انداخت. و او گفت: تير ظفرخداوند ، يعني تير ظفر بر َارام زيرا كه َاراميان را در َافيق شكست خواهيد داد تا تلف شوند.
‎18‎ و گفت: تيرها را بگير. پس گرفت و به پادشاه اسرائيل گفت: زمين را بزن. پس سه مرتبه آن را زده ، باز ايستاد.
‎19‎ و مرد خدا به او خشم نموده ، گفت: مي بايست پنج شش مرتبه زده باش ؛ آنگاه ا َراميان را شكست مي دادي تا تلف مي شدند ، اما حال َاراميان را شكست مي دادي تا تلف مي شدند ، اما حال ا َراميان را فقط سه مرتبه شكست خواهي داد.
‎20‎ و َال�ي َشع وفات كرد و او را دفن نمودند. و در وقت تحويل سال لشكرهاي موآب به زمين درآمدند.
‎21‎ و واقع شد كه چون مردي را دفن مي كردند ، آن لشكر را ديدند و آن مرده را در قبر َال�ي َشع انداختند ؛ و چون آن مي�ت به استخوانهاي َال�ي َشع برخورد ، زنده گشت و به پايهاي خود ايستاد.
‎22‎ و ح�زائيل ، پادشاه َارام ، اسرائيل را در تمامي اي�ام ي�ه�واخاز به تنگ آورد.
‎23‎ اما خداوند بر ايشان رأفت و ترحم نموده ، به خاطر عهد خود كه با ابراهيم و اسحاق و يعقوب بسته بود به ايشان التفات كرد و نخواست ايشان را هلاك سازد ، و ايشان را از حضور خود هنوز دور نينداخت.
‎24‎ پس ح�زائيل ، پادشاه ا َرام مرد و پسرش ، ب� ْنه�د�د به جايش پادشاه شد. ‎25‎ و ي�ه�وآش بن ي�ه�و َاخاز ، شهرهايي را كه ح�زائيل از دست پدرش ، ي�ه�و َاخاز به جنگ گرفته بود ، از دست ب� ْنه�د�د بن ح�زائيل باز پس گرفت ، و ي�ه�وآش سه مرتبه او را شكست داده ، شهرهاي اسرائيل را استرداد نمود.
‎14‎ 1 در سال دوم يوآش بن ي�ه�واخاز پادشاه اسرائيل ، َا �م ْصيا بن يوآش ، پادشاه يهودا آغاز سلطنت نمود.
2 و بيست و پنج ساله بود كه پادشاه شد و بيست و نه سال در اورشليم پادشاهي كرد و اسم مادرش ي�ه�و� ع�د�ان اورشليمي بود.
3 و آنچه درنظر خداوند پسند بود ، به عمل آورد اما نه مثل پدرش داود بلكه موافق هر چه پدرش يوآش كرده بود ، رفتار مي نمود. 4 ليكن مكان هاي بلند برداشته نشد ، و قوم هنوز در مكان هاي بلند قرباني مي گذرانيدند و بخور مي سوزانيدند.
5 و هنگامي كه سلطنت در دستش مستحكم شد ، خادمان خود را كه پدرش ، پادشاه را كشته بودند ، به قتل رسانيد. 6 اما پسران قاتلان را نكشت به موجب نوشتة كتاب موسي كه خداوند امر فرموده و گفته بود پدران به جهت پسران كشته نشوند و پسران به جهت پدران مقتول نگردند ، بلكه هركس به جهت گناه خود كشته شود.
‎306‎