جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 305

‎17‎ و ي�ه�ويادع درميان خداوند و پادشاه قوم عهد بست تا قوم خداوند باشند و همچنين درميان پادشاه و قوم.
‎18‎ و تمامي قوم زمين به خانة ب�ع�ل رفته ، آن را منهدم ساختند و مذبح هايش و تماثيلش را خرد درهم شكستند. و كاهن ب�ع�ل ، م� ّتان را روبروي مذبح ها كشتند و كاهن ناظران بر خانة خداوند گماشت.
‎19‎ و يوزباشيها و كريتيان و شاطران و تمامي قوم زمين را برداشته ، ايشان پادشاه را از خانة خداوند به زير آوردند و به راه دروازة شاطران به خانة پادشاه آمدند و او بر كرسي پادشاهان بنشست.
‎20‎ و تمامي قوم زمين شادي كردند و شهر آرامي يافت و ع� َت ْليا را نزد خانة پادشاه به شمشير كشتند.
‎21‎ و چون يوآش پادشاه شد ، هفت ساله بود.
‎12‎ 1 در سال هفت ِم ييه�و ، ي�ه�وآش پادشاه شد و چهل سال در اورشليم پادشاهي كرد. و اسم مادرش ظب�يه از ب�ئر َشب�ع بود.
2 و ي�ه�وآش آنچه را كه درنظر خداوند پسند بود ، در تمام روزهايي كه ي�ه�وياداع كاهن او را تعليم مي داد ، بجا مي آورد.
3 مگر اين كه مكان هاي بلند برداشته نشد و قوم هنوز در مكان هاي بلند قرباني مي گذرانيدند و بخور مي سوزانيدند. 4 و ي�ه�وآش به كاهنان گفت: » تمام نقرة موقوفاتي كه به خانة آورده شود ، يعني نقرة رايج و نقرة هركس برحسب نفوسي كه براي او تقويم شده است ، و هر نقره اي كه در دل كسي بگذرد كه آن را به خانة خداوند بياورد ،
5 كاهنان آن را نزد خود بگيرند ، هركس از آشناي خود ؛ و ايشان خرابيهاي خانه را هر جا كه در آن خرابي پيدا كنند ، تعمير نمايند. 6 اما چنان واقع شد كه در سال بيست و سوم ي�ه�وآ ِش پادشاه ، كاهنان ، خرابيهاي خانه را تعمير نكرده بودند.
7 و ي�ه�وآش پادشاه ، ي� ه�وياداع كاهن و ساير كاهنان را خوانده ، به ايشان گفت كه » خرابيهاي خانه را چرا تعمير نكرده ايد ؟ پس الآن نقره اي ديگر از آشنايان خد مگيريد بلكه آن را به جهت خرابيهاي خانه بدهيد.
8 و كاهنان راضي شدند كه نه نقره از قوم بگيرند و نه خرابيهاي خانه را تعمير نمايند.
9 و ي�ه�وياداع ِ كاهن صندوقي گرفته و سوراخي در سرپوش آن كرده ، آن را به پهلوي مذبح به طرف راست راهي كه مردم داخل خانة خداوند مي شدند ، گذاشت. و كاهناني كه مستحفظان در بودند ، تمامي نقره اي را كه به خانة خداوند مي آوردند ، در آن گذاشتند.
‎10‎ و چون ديدند كه نرة بسيار در صندوق بود ، كاتب پادشاه و رئيس كهنه برآمده نقره اي را كه در خانة خداوند يافت مي شد ، در كيسه ها بسته ، حساب آن را مي دادند.
‎11‎ و نقره اي را كه حساب آن داده مي شد ، به دست كارگذاراني كه بر خانة خداوند گماشته بودند ، مي سپردند. و ايشان آن را به ن �جاران و ب ّنايان كه در خانة خداوند كار مي كردند صرف مي نمودند ،
‎12‎ و به معماران و سنگ تراشان و به جهت خريدن چوب و سنگهاي تراشيده براي تعميرخرابيهاي خانة خداوند و به جهت هر خرجي كه براي تعمير خانه لازم مي بود.
‎13‎ اما براي خانة خداوند طاسهاي نقره و ُگگيرها و كاسه ها و ك َر ِن ّاها و هيچ ظرفي از طلا و نقره از نقدي كه به خانة خداوند مي آوردند ، ساخته نشد. ‎14‎ زيرا كه آن را به كارگذاران دادند تا خانة خداوند را به آن ، تعمير نمايند. ‎15‎ و از كساني كه نقره را به دست ايشان مي دادند تا به كارگذاران بسپارند ، حساب نمي گرفتند ، زيرا كه ايشان به امانت رفتار مي نمودند.
‎16‎ اما نقرة قرباني هاي جرم و نقرة قرباني هاي گناه را به خانة خداوند نمي آوردند ، چونكه از آن كاهنان مي بود. ‎17‎ آنگاه ح�زائيل ، پادشاه َارام برآمده ، با ج� ّت جنگ نمود و آن را تسخير كرد ، پس ح�زائيل توجه نموده ، به سوي اورشليم برآمد.
‎18‎ و ي�ه�وآش ، پادشاه يهودا تمامي موقوفاتي را كه پدرانش ، ي�ه�وشافاط و ي�ه�ورام و َا َخ ْزيا ، پادشاهان يهودا وقف نموده بودند و موقوفات خود و تمامي طلا را كه در خزانه هاي خانة خداوند و خانة پادشاه يافت شد ، گرفته ، آن را نزد ح�زائيل ، پادشاه ا َرام فرستاد و او از اورشليم برفت.
‎19‎ و بقية وقايع يوآش و هرچه كرد ، آيا در كتا ِب تواريخ اي�ام پادشاهان� ي�ه�ودا مكتوب نيست ؟ ‎20‎ و خادمانش برخاسته ، فتنه انگيختند و يوآش را خانه م� ُّلو به راهي كه به سوي س�ل ّي فرود مي رود ، كشتند.
‎21‎ زيرا خادمانش ، يوزاكار بن ش�م�ع�ت و ي�ه�وزاباد بن شومير ، او را زدند كه مرد و او را با پدرانش در شهر داود دفن كردند و پسرش َام�صيا در جايش سلطنت نمود.
‎13‎ 1 در سال بيست و سو ِم يوآش بن ا َخ َز ْيا ، پادشاه يهودا ، ي�ه�واخاز بن ييه�و ، بر اسرائيل در سامره پادشاه شده ، هفت سال سلطنت نمود.
‎305‎