جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 264

5 يقين ًا خانة من با خدا چنين نيست. ليكن عهد جاوداني با من بسته است ، كه در همه چيز آراسته و مستحكم است. و تمامي نجات و تمامي مسر�ت من اين است ، هرچند آن را نمو نمي دهد.
6 ليكن جميع مردان بليع�ال مثل خارهايند كه دور انداخته مي شوند. چونكه آنها را به دست نتوان گرفت. 7 و كسي كه ايشان را لمس نمايد ، مي بايد با آهن و ني نيزه م�س ّلح شود. و ايشان در مسكن خود با آتش سوخته خواهند شد.
8 و نامهاي شجاعاني كه داود داشت اين است: ي�و َشيب ب� َّشب�ت َتح� ْكم�وني كه سردار شاليشيم بود كه همان ع�د�ي ُنو ع�ص ْن ِي باشد كه بر هشتصد نفر تاخت آورد و ايشان را در يك وقت كشت.
9 و بعد از او َال�عازار بن د�ود�وابن ا َخ ُوخ�ي ، يكي از آن سه مرد شجاع كه با داود بودند ، هنگامي كه فلسطينيان را كه در آنجا براي جنگ جمع شده ، و مردان اسرائيل رفته بودند ، به مقاتله طلبيدند.
‎10‎ اما او برخاسته ، با فلسطينيان جنگ كرد تا دستش خسته شد و دستش به شمشير چسبيد و خداوند در آن روز ، ظفر عظيمي داد ، و قوم در عقب او فقط براي غارت كردن برگشتند.
‎11‎ و بعد از او َشم�ه بن آجي ه�را ِري بود و فلسطينيان ، لشكري فراهم آوردند ، در جايي كه قطعه زميني پر از عدس بود ، و قوم از حضور فلسطينيان فرار مي كردند.
‎12‎ آنگاه او درميان آن قطعة زمين ايستاد و آن را نگاه داشته ، فلسطينيان را شكست داد و خداوند ظفر عظيمي داد.
‎13‎ و سه نفر ازآن سي سردار فرود شده ، نزد داود در وقت حصاد به مغارة ع�د� ّلام آمدند ، و لشكر فلسطينيان در وادي رفائيم اردو زده بودند. ‎14‎ و داود در آن وقت در ملاذ خويش بود و قراول فلسطينيان در بيت لحم.
‎15‎ و داود خواهش نموده ، گفت: كاش كسي مرا از چاهي كه نزد دروازة بيت لحم است آب بنوشاند. ‎16‎ پس آن سه مرد شجاع ، لشكرفلسطينيان را از ميان شكافته ، آب را از چاهي كه نزد دروازة بيت لحم است كشيده ، برداشتند و آن را بنوشد و آن را به جهت خداوند ريخت.
‎17‎ و گفت: اي خداوند حاشا از من كه اين كار را بكنم. مگر اين خون آن كسان نيست كه به خطر جان خود رفتند ؟»‏ از اين جهت نخواست كه بنوشد. كاري كه اين سه مرد كردند ، اين است.
‎18‎ و ابيشاي ، برادر يوآب بن ص َر�وي�ه ، سردار سه نفر بود و نيزة خود را بر سيصد نفر حركت داده ، ايشان را كشت و درميان آن سه نفر اسم يافت. ‎19‎ آيا از آن سه نفرمكر�م تر نبود ؟ پس سردار ايشان شد ليكن به سه نفر اول نرسيد. ‎20‎ و ب�ناياهو ابن يهوياداع ، پسر مردي شجاع َقبصئيلي ، كه كارهاي عظيم كرده بود ، دو پسر اريئيل موآبي را كشت و در روز برف به حفره اي فرود شده ، شيري را بكشت.
‎21‎ و مرد خوش اندام مصري اي را كشت و آن مصري در دست خود نيزه اي داشت اما نزد وي با چوب دستي رفت و نيزه را از دست مصري ربود و وي را با نيزة خودش كشت.
‎22‎ و بناياهو ابن يهوياداع اين كارها را كرد و درميان آن سه مرد شجاع اسم يافت.
‎23‎ و از آن سي نفر مكرم تر شد ليكن به آن سه نفر اول نرسيد و داود او را بر اهل مشورت خود گماشت. ‎24‎ و ع�سائيل برادر يوآب يكي از آن سي نفر بود و َالحانان بن دودوي بيت لحمي ، ‎25‎ و َشم�ه ح�ر�ودي و َاليقاي ح�ر�ودي ،
‎26‎ و حال َص َف ْلط�ي� و عيرا ابن ع� ّقيش َت ّقوعي ،
‎27‎ و ابيع� َز ِر ع�ناتوتي و م�بوناي حوشاتي ،
‎28‎ و َص ْلمون� َاخوخي و م�ه�راي نطوفاتي ،
‎29‎ و حال َب بن ب�ع�ن َه نطوفاتي و ا� ّتاي بن ريباي� از ِجب�ع�ة بن ِي بن ْيامين ، ‎30‎ و بناياي ف�ر�عاتوني و ه�د�اي� از واديهاي جاع�ش ،
‎31‎ و ا َب�وع�ل ْبون� ع�ر�بات ي و ع�ز ْموت ب�ر� ح�وخي ،
‎32‎ و ا َل ْي�ح�باي َشع� ْلب�ون و از بني يا َشن� يوناتان ،
‎33‎ و ش َم�ة ح�راري و َاحراري و َا خ�ي َام بن شار� ِر ا َراري ، ‎34‎ و َا ْلي َف َلط بن َاح�س�باي ابن م�ع�كات ي و ا َليعام بن َاخي� ُتو َفل جيلوني ، ‎35‎ و ح�ص ْراي َكر�م�لي و ف َع�راي ا َر�بي ،
‎36‎ و ي�ج�ا َل بن ناتان ازص ُو�ب�ه و باني جادي ،
‎264‎