جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 247

‎13‎ و بعد او آمدن داود از ح�ب�ر�ون ، كنيزان و زنان ديگر از اورشليم گرفت ، و باز براي داود پسران و دختران زاييده شدند. ‎14‎ و نامهاي آناني كه براي او در اورشليم زاييده شدند ، اين است:
‎15‎ و ي�بجار و َالي ُشوع و نا َفج و يافيع ، ‎16‎ و َالي َشم�ع و َاليداع و َالي َف َلط.
َشم�وع و ُشوباب و ناتان و سليمان ،
‎17‎ و چون فلسطينيان شنيدند كه داود رابه پادشاهي اسرائيل مسح نمودند ، جميع فلسطينيان برآمدند تا داود را بطلبند. و چون داود اين را شنيد به قلعه فرود آمد.
‎18‎ و فلسطينيان آمده ، در وادي رفائيلن منتشر شدند. ‎19‎ و داود از خداوند سؤال نموده ، گفت: » آيا به مقابلة فلسطينيان برآيم و ايشان را به دست من تسليم خواهي نمود ؟ خداوند به داود گفت: برو زيرا كه فلسطينيان را البته به دست تو خواهم داد.
‎20‎ و داو د به ب�ع�ل َفراصيم آمد و داود ايشان را در آنجا شكست داده ، گفت: خداوند دشمنانم را از حضور من رخنه كرد مثل رخنة آبها ‏.»‏ بنابراين آن مكان را ب�ع�ل َفراصيم نام نهادند.
‎21‎ و بتهاي خود را در آنجا ترك كردند و داود و كسانش آنها را برداشتند.
‎22‎ و فلسطينيان بار ديگر برآمده ، در وادي رفائيان منتشر شدند.
‎23‎ و چون داود از خداوند سؤال نمود ، گفت: برميا ، بلكه از عقب ايشان دور زده ، پيش درختان توت بر ايشان حمله آور ، ‎24‎ و چون آواز صداي قدمها در سر درختان توت بشنوي ، آنگاه تعجيل كن زيرا كه در آن وقت خداوند پيش روي تو بيرون خواهد آمد تا لشكر فلسطينيان را شكست دهد.
‎25‎ پس داود چنانكه خداوند او را امر فرموده بود ، كرد ، و فلسطينيان را از ِجب�عه تا جازر شكست داد.
6 1 و داود بار ديگر جميع برگزيدگان اسرائيل ، يعني سي هزار نفر را جمع كرد.
2 و داود با تمامي قومي كه همراهش بودند برخاسته ، از ب�ع�لي يهودا روانه شدند تا تابوت خدا را كه به اسم ، يعني به اسم ي�ه�و�ه صبايوت كه بر كروبيان نشسته است ، مسم�ي مي باشد ، از آنجا بياورند.
3 تابوت خدا را بر ارابه هاي نو گذاشتند و آن را از خانه ابيناراب كه در ِجب�عه است ، برداشتند ، و ع�ر�ه و ا َخي�و ، پسران َابيناداب ، ارابة نو را راندند. 4 و آن را از خانة ابيناداب كه در ِجب�عه است ، با تابوت خدا آوردند و اخيو پيش تابوت مي رفت.
5 و داود و تمامي خاندان اسرائيل با انواع آلات چوب سرو و بربط و ر�باب و دف� و د�ه�ل و سنجها به حضور خداوند بازي مي كردند. 6 و چون به خرمنگاه ناكون رسيدند ، ع� ُّزه دست خود را به تابوت خداوند دراز كرده ، آن را گرفت زيرا گاوان مي لغزيدند.
7 پس غضب خداوند بر ع� ُّزه افروخته شده ، خدا او را در آنجا به سبب تقصيرش زد ، و در آنجا نزد تابوت خدا مرد. 8 و داود غمگين شد زيرا خداوند در ع�ز ُّه رخنه كرده بود ، و آن مكان را تا به امروز فار�ص ع�ر�ه نام نهاد.
9 و در آن روز ، داود از خداوند ترسيده ، گفت كه » تابوت خداوند نزد من چگونه بيايد ؟
‎10‎ و داود نخواست كه تابوت خداوند را نزد خود به شهر داود داود بياورد. پس داود آن را به خانة ع�و�بيد َادوم ج� ّتي برگردانيد.
‎11‎ و تابوت خداوند در خانة ع�وبيد َادوم ج�ت ّي سه ماه ماند ؛ و خداوند عوبيد َادوم و تمامي خاندانش را بركت داد.
‎12‎ و داود پادشاه را خبر داده ، گفتند كه » خداوند خانة عوبيد َادوم و جميع مايملك او را به سبب تابوت خدا بركت داده است ‏.»‏ پس داود رفت و تابوت را از خانة عوبيد ادوم به شهر داود به شادماني آورد.
‎13‎ و چون برندگان تابوت خداوند شش قدم رفته بودند ، گاوان و پرواريها ذبح نمودند. ‎14‎ و داود با تمامي قو�ت خود به حضور خداوند رقص مي كرد ، و داود به ايفود كتان ملبس بود.
‎15‎ پس داود و تمامي خاندان اسرائيل ، تابوت خداوند را به آواز شادماني و آواز َك ِر ّنا آوردند.
‎16‎ و چون تابوت خداوند داخل شهر داود مي شد ، ميكال دختر شاؤل از پنجره نگريسته ، داود پادشاه را ديد كه به حضور خداوند جستجو و رقص مي كند ؛ پس او را در دل خود حقير شمرد.
‎17‎ و تابوت خداوند را در آورده ، آن را در مكانش در ميان خيمه اي كه داود برايش برپا داشته بود ، گذاشتند ، و داود به حضور خداوند قرباني هاي سوختني و ذبايح سلامتي گذرانيد.
‎18‎ و چون داود از گذرانيدن قرباني هاي سوختني و ذبايح سلامتي فارغ شد ، قوم را به اسم ي�ه�و�ه صبايوت بركت داد.
‎247‎