جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 242

‎26‎ و چون داود به ص� ْق َلغ رسيد ، بعضي از غنيمت را براي مشايخ يهودا و دوستان خود فرستاده ، گفت: اينك هديه اي از غنيمت دشمنان خداوند براي شماست ،
‎31‎
‎27‎ براي اهل بيت ئيل و اهل راموت جنوبي واهل ي� ّتير ؛
‎28‎ و براي اهل ع�ر�وعير و اهل س� ْفموت و اهل َا ْش َتموع ؛
‎29‎ و براي اهل راكال و اهل شهرهاي ي�ر�ح�م�ئيليان و اهل شهرهاي قينيان ؛ ‎30‎ و براي اهل ح�ر�ما و براي اخل كورعاشان و اخل ع�تاق ؛
‎31‎ و براي اهل ح�ب�رون و جميع مكانهايي كه داود و كسانش در آنها آمد و رفت مي كردند.
1 و فلسطينيان با اسرائيل جنگ كردند و مردان اسرائيل از حضور فلسطينان فرار كردند ، و در كوه جلبوع كشته شده ، افتادند.
2 و فلسطينيان ، شاؤل و پسرانش را به سختي تعاقب نمودند ، و فلسطينيان يوناتان و ابيناداب و م� ْلكي ُشوع پسران شاؤل را كشتند.
3 و جنگ بر شاؤل سخت شد ، و تير اندازان دور او را گرفتند و به سبب تير اندازان به غايت دلتنگ گرديد. 4 و شاؤل به سلاحدار خود گفت: شمشير خود را كشيده ، آن را به من فرو بر ، مبادا نامختونان آمده ، مرا مجروح سازند و مرا افتضاح نمايند ‏.»‏ اما سلاحدارش نخواست زيراكه بسيار در ترس بود. پس شاؤل شمشير خود را گرفته ، بر آن افتاد. 5 و هنگامي كه سلاحدارش شاؤل را ديد كه مرده است ، او نيز شمشير خود افتاده ، با او بمرد.
6 پس شاؤل و سه پسرش و سلاحدارش و جميع كسانش نيز در آن روز با هم مردند.
7 و چون مردان اسرائيل كه به آن طرف دره و به آن طرف اردن بودند ، ديدندكه مردان اسرائيل فرار كرده اند و شاؤل و پسرانش مرده اند ، شهرهاي خود را ترك كرده ، گريختند و فلسطينيان آمده ، در آنها ساكن شدند.
8 و در فرداي آنروز ، چون فلسطينيان براي برهنه كردن كشتگان آمدند ، شاؤل و سه پسرش را يافتند كه در كوه جلبوع افتاده بودند. 9 پس سر او را بريدند و اسلحه اش را بيرون كرده ، به زمين فلسطينيان ، به هر طرف فرستادند تا به بتخانه هاي خود و به قوم مژده برسانند.
‎10‎ و اسلحه او را در خانة ع� ْشتاروت نهادند و جسدش را بر حصار بيتشان آويختند.
‎11‎ و چون ساكنان يابيش ِج ْلعاد ، آنچه را كه فلسطينيان به شاؤل كرده بودند شنيدند ،
‎12‎ جميع مردان شجاع برخاسته ، و تمامي شب سفر كرده ، جسد شاؤل و اجساد پسرانش را از حصار بيتشان گرفتند ، و به يابيش برگشته ، آنها را در آنجا سورانيدند ،
‎13‎ و استخوانهاي ايشان را گرفته ، آنها را زير درخت بلوطي كه در يابيش است ، دفن كردند و هفت روز روزه گرفتند.
‎242‎