جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 191

كتاب داوران
1 1 و بعد از وفات يوشع ، واقع شد كه بني اسرائيل را خداوند سؤال كرده ، گفتند: » كيست كه براي ما بر كنعانيان ، اول برآيد و با ايشان جنگ نمايد ؟
2 خداوند گفت: يهودا برآيد ، اينك زمين را به دست او تسليم كرده ام.
او رفت.
3 و يهودا به برادر خود َشم�ع�ون گفت: به قرعة من همراه من برآي ، و با كنعانيان جنگ كنيم ، و من نيز همراه تو به قرعة تو خواهم آمد ‏.»‏ پس َشم�ع�ون همراه
4 و يهودا برآمد ، و خداوند كنعانيان و َف ِر ّزيان را به دست ايشان تسليم نمود ، و ده هزار نفر از ايشان را در با َزق كشتند. 5 و َاد�وني بازضق را در بازضق يافته ، با او جنگ كردند ، و كنعانيان و َف ِر ّزيان را شكست دادند.
6 و ا َد�وني باز َق فرار كرد و او را تعاقب نموده ، گرفتندش ، شستهاي دست و پايش را بريدند.
7 و َاد�وني باز َق گفت: هفتاد م�ل�ك با شستهاي دست و پا بريده زير سفرة من خورده ها برمي چيدند. موافق آنچه من كردم خدا به من كافات رسانيده است. پس او را به اورشليم آوردند و در آنجا مرد.
8 و بني يهودا با اورشليم جنگ كرده ، آن را گرفتند ، و آن رابه دم شمشير زده ، شهر را به آتش سوزانيدند. 9 و بعد از آن بني يهودا فرود شدند تا با كنعانياني كه در كوهستان و جنوب و بيابان ساكن بودند ، جنگ كنند.
‎10‎ و يهودا بر كنعانياني كه در ح�ب�رون ساكن بودند برآمد ، و اسم ح�ب�رون قبل از آن قريه َار�ب�ع بود. و شيشاي و َاخيمان و ت َل ْماي را كشتند.
‎11‎ و از آنجا بر ساكنان د�بير برآمد و اسم د�بير قبل از آن ، قريه س�قيربود.
‎12‎ و كاليب گفت: » آنكه قريه س�قير را زده ، فتح نمايد ، دختر خود ع�ك ْس�ه را به او به زني خواهم داد.
‎13‎ و ع� ْتنيئيل بن قناز برادر كوچك كاليب آن را گرفت ؛ پس دختر خود ع� ْكس�ه را به او به زني داد. ‎14‎ و چون دختر نزد وي آمد ، او را ترغيب كرد كه از پدرش زميني طلب كند. و آن دختر از الاغ خود پياده شده ، كاليب وي را گفت: » چه مي خواهي ؟ ‎15‎ و به وي گفت: مرا بركت بده زيرا كه مرا در زمين جنوب ساكن گردانيدي ، پس مرا چشمه هاي آب بده ‏.»‏ و كاليب چشمه هاي بالا و چشمه هاي پايين را به او داد.
‎30‎
‎16‎ و پسران ق�ين ِي پدرزن موسي از شهر نخلستان همراه بني يهودا به صحراي يهودا كه به جنوب ع�راد است برآمده ، رفتند و با قوم ساكن شدند. ‎17‎ و يهودا همراه برادر خود َشم�ع�ون رفت ، و كنعانياني را كه در َص َفت ساكن بودند ، شكست دادند ، و آن را خراب كرده ، اسم شهر را ح�رما ناميدند.
‎18‎ و يهودا َغ َّزه و نواحي اش و اض ْش َقلون و نواحي اش و ع� ْقر�و ن و نواحي اش را گرفت. ‎19‎ و خداوند با يهودا مي بود ، و او اهل كوهستان را بيرون كرد ، ليكن ساكنان وادي را نتوانست بيرون كند ، زيرا كه ارابه هاي آهنين داشتند. ‎20‎ و ح�ب�رون را برحسب قول موسي به كاليب دادند ، و او سه پسر عناق را از آنجا بيرون كرد.
‎21‎ و بني بنيامين ي�ب�وسيان را كه در اورشليم و ساكن بودند بيرون نكردند ، و يبوسيان با بني بنيامين تا امروز در اورشليم ساكنند.
‎22‎ و خاندان يوسف نيز به بيت ئيل برآمدند ، و خداوند با ايشان بود.
‎23‎ و خاندان يوسف بيت ئيل را جاسوسي كردند ، و نام آن شهر قبل از آن ل ُوز بود. ‎24‎ و كشيكچيان مردي را كه از شهر بيرون مي آمد ديده ، به وي گفتند: » مدخل شهر را به ما نشان بده كه با تو احسان خواهيم نمود.
‎25‎ پس مدخل شهر را به ايشان نشان داده ، پس شهر را به دم شمشير زدند ، و آن مرد را با تمامي خاندانش رها كردند. ‎26‎ و آن مرد به زمين ح� ّتيان رفته ، شهري بنا نمود و آن را لوز ناميد كه تا امروز اسمش همان است.
‎27‎ و م�ن َس�ي اهل بيت شان و دهات آن را و اهل َتع� َنك و دهات آن و ساكنان د�و�ر و دهات آن و ساكنان ِيب� َلعام و دهات آن و ساكنان م�ج ِد�و و دهات آن را بيرون نكرد ، و كنعانيان عزيمت داشتند كه در آن زمين ساكن باشند.
‎28‎ و چون اسرائيل قوي شدند ، بر كنعانيان جزيه نهادند ، ليكن ايشان را تمام ًا بيرون نكردند. ‎29‎ و افرايم كنعانياني را كه در جا َزر ساكن بودند ، بيرون نكرد ، پس كنعانيان درميان ايشان در جا َزر ساكن ماندند. و َزب�ولون ساكنان ف�طرون و ساكنان ن َه�لول را بيرون نكرد ، پس كنعانيان درميان ايشان ساكن ماندند ، و جزيه بر آنها گذارده شد. ‎31‎ و َاشير ساكنان ع�ك ّو و ساكنان ص�يدون و ا َح�ل َب و َا ْك ِزيب و ح�ل ْب�ه و ع�فيق و ر� ح�وب را بيرون نكرد.
‎32‎ پس َاشيريان درميان كنعانياني كه ساكن آن زمين بودند سكونت گرفتند ، زيراكه ايشان را بيرون نكردند.
‎33‎ و نفتالي ساكنان بيت شمس و ساكنان بيت عنات را بيرون نكرد ، پس درميان كنعانياني كه ساكن آن زمين بودند ، سكونت گرفت. ليكن ساكنان بيت شمس و بيت ع�نات به ايشان جزيه مي دادند.
‎191‎