جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 192

شد.
2
‎34‎ و َاموريان بني دان را به كوهستان مسدود ساختند زيرا كه نگذاشتند كه به بيابان فرود آيند.
‎35‎ پس اموريان عزيمت داشتند كه در َاي� ُلون و َشع� ُلب�يم در كوه حار�س ساكن باشند ، وليكن چون دست خاندان يوسف قوت گرفت ، جزيه بر ايشان گذارده
‎36‎ و حد اموريان از سر بالاي ع� ْقر�ب�يم و از سا َلع تا بالاتر بود.
1 و فرشتة خداوند از ِج ْلجال به ب�وكيم آمده ، گفت: شما را از مصر برآوردم و به زميني كه به پدران شما قسم خوردم داخل كردم ، و گفتم عهد خود را با شما تا به ابد نخواهم شكست.
2 پس شما با ساكنان اين زمين عهد مبنديد و مذبح هاي ايشان را بشكنيد. ليكن شما سخن مرا نشنيديد. اين چه كار است كه كرده ايد ؟
3 لهذا من نيز گفتم ايشان را از حضور شما دام خواهند بود. 4 و چون فرشتة خداوند اين سخنان را به تمامي بني اسرائيل گفت ، قوم آواز خود را بلند كرده ، گريستند. 5 و آن مكان را ب�وكيم نام نهادند ، و در آنجا براي خداوند قرباني گذرانيدند.
6 و چون يوشع قوم را روانه نموده بود ، بني اسرائيل هر يكي به ملك خود رفتند تا زمين را به تصرف آورند. 7 و در تمام ايام يوشع و تمامي ايام مشايخي كه بعد از يوشع زنده ماندند ، و همة كارهاي بزرگ خداوند را كه براي اسرائيل كرده بود ، ديدند ، قوم� خداوند را عبادت نمودند.
3
8 و يوشع بن نون ، بندة خداوند ، چون صد وده ساله بود ، مرد.
9 و او را در حدود ملكش در ت�م� َنه حارس در كوهستان افرايم به طرف شمال كوه جاعش دفن كردند.
‎10‎ و تمامي آن طبقه نيز به پدران خود پيوستند ، و بعد از ايشان طبقة ديگر برخاستند كه خداوند و اعمالي را كه براي اسرائيل كرده بود ، ندانستند.
‎11‎ و بني اسرائيل در نظر خداوند شرارت ورزيدند ، و ب�ع�لها را عبادت نمودند.
‎12‎ و يهوه خداي پدران خود را كه ايشان را از زمين مصر بيرون آورده بود ، ترك كردند ، و خدايان غير را از خدايان طوايفي كه در اطراف ايشان بودند پيروي نموده ، آنها را سجده كردند. و خشم خداوند را برانگيختند.
‎13‎ و يهوه را ترك كرده ، بعل و عشتاروت را عبادت نمودند. ‎14‎ پس خشم خداوند بر اسرائيل افروخته شده ، ايشان را به دست تاراج كنندگان سپرد تا ايشان را غارت نمايند ، و ايشان را به دست دشمناني كه به اطراف ايشان بودند ، فروخت ، به حدي كه ديگر نتوانستند با دشمنان خود مقاومت نمايند.
‎15‎ و به هر جا كه بيرون مي رفتند ، دست خداوند براي بدي بر ايشان مي بود ، چنانكه خداوند گفته ، و چنانكه خداوند براي ايشان قسم خورده بود و به نهايت تنگي گرفتار شدند.
‎16‎ و خداوند داوران برانگيزانيد كه ايشان را از دست تاراج كنندگان نجات دادند. ‎17‎ و باز داوران خود را اطاعت ننمودند ، زيرا كه در عقب خدايان غير زناكار شده ، آنها را سجده كردند ، و از راهي كه پدران ايشان سلوك مي نمودند ، و اوامر خداوند را اطاعت مي كردند ، به زودي برگشتند ، و مثل ايشان عمل ننمودند.
‎18‎ و چون خداوند براي ايشان داوران برمي انگيخت ، خداوند با داور مي بود ، و ايشان را در تمام ايام آن داور از دست دشمنان ايشان نجات مي داد ، زيراكه خداوند به خاطر ناله اي كه ايشان از دست ظالمان و ستم كنندگان خود برمي آوردند ، پشيمان مي شد.
‎19‎ و واقع مي شد چون داور وفات يافت كه ايشان برمي گشتند و از پدران خود بيشتر فتنه انگيز شده ، خدايان غير را پيروي مي كردند ، و آنها را عبادت نموده ، سجده مي كردند ، و از اعمال بد و راههاي سركشي خود چيزي باقي نمي گذاشتند.
‎20‎ لهذا خشم خداوند بر اسرائيل افروخته شد و گفت: » چونكه اين قوم از عهدي كه با پدران ايشان امر فرمودم ، تجاوز نموده ، آواز مرا نشنيدند ،
‎21‎ من نيز هيچ يك از امتها را كه يوشع وقت وفاتش واگذاشت ، از حضور ايشان ديگر بيرون نخواهم نمود.
‎22‎ تا اسرائيل را به آنها بيازمايم كه آيا طريق خداوند را نگه داشتند ، در آن سلوك خواهند نمود يا نه.
‎23‎ پس خداوند آن طوايف را واگذاشته ، به سرعت بيرون نكرد و آنها را به دست يوشع تسليم ننمود.
1 پس اينانند طوايفي كه خداوند واگذاشت تا به واسطة آنها اسرائيل را بيازمايد ، يعني جميع آناني كه همة جنگهاي كنعان را ندانسته بودند ،
2 تا طبقات بني اسرائيل دانشمند شوند و جنگ را به ايشان تعليم دهد ، يعني آناني كه آن را پيشتر به هيچ وجه نمي دانستند.
3 پنج سردار فلسطينيان و جميع كنعانيان و صيدونيان و ح�و�يان كه در كوهستان لبنان از كوه ب�ع�ل ح�ر�مون تا مدخل حمات ساكن بودند.
‎192‎