14 حد همساية خود را كه پيشينيان گذاشته اند ، در م�لك تو كه به دست تو خواهد آمد ، در زميني كه ي�ه�و�ه خدايت براي تصرفش به تو مي دهد ، منتقل مساز.
15 يك شاهد بر كسي برنخيزد ، به هر تقصير و هر گناه از جميع گناهاني كه كرده است ، به گواهي دو شاهد يا به گواهي سه شاهد هر امري ثابت شود. 16 اگر شاهد كاذبي برخاسته ، به معصيتش شهادت دهد ،
17 آنگاه هر دو شخصي كه منازعه درميان ايشان است ، به حضور خداوند و به حضور كاهنان و داوراني كه در آن زمان باشند ، حاضر شوند.
18 و داوران ، نيكو تفحص نمايند ، و اينك اگر شاهد ، شاهد كاذب است و بر برادر خود شهادت دروغ داده باشد ، 19 پس به طوري كه او خواست با برادر خود عمل نمايد ، با او همان طور رفتار نمايند ، تا بدي را از ميان خود دور نمايي. 20 و چون بقيه مردمان بشنوند ، خواهند ترسيد ، و بعد از آن مثل اين كار زشت درميان شما نخواهند كرد.
21 و چشم تو ترحم نكند ، جان به عوض جان ، و چشم به عوض چشم ، و دندان به عوض دندان و دست به عوض دست و پا به عوض پا.
20 1 چون براي مقاتله با دشمن خود بيرون روي ، و اسبها و ارابه ها و قومي را زياده از خودبيني ، از ايشان مترس زيرا ي�ه�و�ه خدايت كه تو را از زمين مصر برآورده است ، با توست.
2 و چون به جنگ نزديك شويد ، آنگاه كاهن پيش آمده ، قوم را مخاطب سازد.
3 و ايشان را گويد: اي اسرائيل بشنويد! شما امروز براي مقاتلة با دشمنان خود پيش مي رويد ، دل شما ضعيف نشود ، و از ايشان ترسان و لرزان و هراسان مباشيد.
4 زيرا ي�ه�و�ه ، خداي شما ، با شما مي رود ، با براي شما با دشمنان شما جنگ كرده شما را نجات دهد. 5 و سروران ، قوم را خطاب كرده ، گويند: كيست كه خانة نو بنا كرده ، آن را تخصيص نكرده است ، او روانه شده ، به خانة خود برگردد ، مبادا در جنگ بميرد و ديگري آن را تخصيص نمايد.
6 و كيست كه تاكستاني غرس نموده ، آن را حلال نكرده است ، او روانه شده ، به خانة خود برگردد ، مبادا درجنگ بميرد ، وديگري آن را حلال كند. 7 و كيست كه دختري نامزد كرده ، به نكاح درنياورده است ، او روانه شده ، به خانة خود برگردد ، مبادا در جنگ بميرد و ديگري او را به نكاح درآورد.
8 و سروران نيز قوم را خطاب كرده: كيست كه ترسان و ضعيف دل است ؛ او روانه شده ، به خانه اش برگردد ، مبادا دل برادرانش مثل او گداخته شود. 9 و چون سروران از تكلم نمودن به قوم فارغ شوند ، بر سر قوم ، سرداران لشكر مقرر سازند.
10 چون به شهري نزديك آيي تا به آن جنگ نمايي ، آن را براي صلح ندا بكن.
11 و اگر تو را جواب صلح بدهد ، و دروازه ها را براي تو بگشايد ، آنگاه تمامي قوم كه در آن يافت شوند ، به تو جزيه دهند و تو را خدمت نمايند.
12 و اگر با تو صلح نكرده ، با توجنگ نمايند ، پس آن را محاصره كن.
13 و چون ي�ه�و�ه ، خدايت ، آن را به دست تو بسپارد ، جميع ذكورانش را به دم شمشير بكش.
بخور.
14 ليكن زنان و اطفال و بهايم و آنچه در شهر باشد ، يعني تمامي غنيمتش را براي خود به تاراج ببر ، و غنايم دشمنان خود را كه ي�ه�و�ه خدايت به تو دهد ،
15 به همة شهرهايي كه از تو بسيار دورند كه از شهرهاي اين امت ها نباشند ، چنين رفتار نما.
16 اما از شهرهاي اين امت هايي كه ي�ه�و�ه ، خدايت ، تو را به ملكيت مي دهد ، هيچ ذي نفس را زنده مگذار. 17 بلكه ايشان را ، يعني حتيان و اموريان و كنعانيان و ف َر ِز ّيان و ح�و�يان و يبوسيان را ، چنانكه ي� ه�و� ه ، خدايت ، تو را امر فرموده است ، بالكل هلاك ساز.
18 تا شما را تعليم ندهند كه موافق همة رجاساتي كه ايشان با خدايان خود عمل مي نمودند ، عمل نمايند. و به ي�ه�و�ه ، خداي خود ، گناه كنيد. 19 چون براي گرفتن شهري با آن جنگ كني ، و آن را روزهاي بسيار محاصره نمايي ، تبر بر درختهايش مزن و آنها را تلف مساز. چونكه از آنها مي خوري پس آنها را قطع منما ، زيرا آيا درخت صحرا انسان است تا آن را محاصره نمايي ؟
شود.
20 و اما درختي كه مي داني درختي نيست كه از آن خورده شود آن را تلف ساخته ، قطع نما و سنگري بر شهري كه با تو جنگ مي كند ، بنا كن تا منهدم
21 1 اگر در زمين كه �يه�و�ه ، خدايت ، براي تصر�فش به تو مي دهد ، مقتولي در صحرا افتاده ، پيدا شود و معلوم نشود كه قاتل او كيست ،
2 آنگاه مشايخ و داوران تو بيرون آمده ، مسافت شهرهايي را كه در اطراف مقتول است ، بپيمايند.
3 و اما شهري كه نزديكتر به مقتول است ، مشايخ آن شهر گوسالة رمه را كه با آن خيش نزده ، و يوغ به آن نبسته اند ، بگيرند.
155