جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 154

5 زيرا كه ي�ه�و�ه ، خدايت ، او را از همة اسباطت برگزيده است ، تا او و پسرانش هميشه بايستند و بنام خداوند خدمت نمايند.
6 واگر احدي از لاويان از يكي از دروازه هايت از هرجايي در اسرائيل كه در آنجا ساكن باشد آمده ، به تمامي آرزوي دل خود به مكاني كه خداوند برگزيند ، برسد ،
7 پس به نام ي�ه�و�ه ، خداي خود ، مثل ساير برادرانش از لاوياني كه در آنجا به حضور خداوند مي ايستند ، خدمت نمايد.
8 حص ّه هاي برابر بخورند ، سواي آنچه از ارثيت خود بفروشد.
9 چون به زميني كه ي�ه�و� ه ، خدايت ، به تو مي دهد داخل شوي ، ياد مگير كه موافق رجاسات آن امت ها عمل نمايي.
‎10‎ و درميان تو كسي يافت نشود كه پسر يا دختر خود را از آتش بگذرانند ، و نه فالگير و نه غيب گو و نه افسونگر و نه جادوگر ،
‎11‎ و نه ساحر و نه سؤال كنندة از اجن ّه و نه ر�م�ال و نه كسي كه از مردگان مشورت مي كند.
‎12‎ زيرا هر كه اين كارها را كند ، نزد خداوند مكروه است و به سبب اين رجاسات ، ي�ه�و�ه ، خدايت ، آنها را از حضور تو اخراج مي كند.
‎13‎ نزد ي�ه�و�ه ، خدايت ، كامل باش. ‎14‎ زيرا اين امت هايي كه تو آنها را بيرون مي كني به غيب گويان و فالگيران گوش مي گيرند ، و اما ي�ه�و�ه ، خدايت ، تو را نمي گذارد كه چنين بكني. ‎15‎ ي�ه�و�ه ، خدايت ، نبي� اي را از ميان تو از برادرانت ، مثل من براي تو مبعوث خواهد گردانيد ، او را بشنويد. ‎16‎ موافق هرآنچه در حوريب در روز اجتماع از ي�ه�و�ه خداي خود مسألت نموده ، گفت: آواز ي�ه�و�ه خداي خود را ديگر نشوم ، و اين آتش عظيم را ديگر نبينم ، مبادا بميرم.
‎17‎ و خداوند به من گفت: آنچه گفتند نيكو گفتند.
‎18‎ نبي� اي را براي ايشان از ميان برادران ايشان مثل تو مبعوث خواهم كرد ، و كلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هرآنچه به او امر فرمايم به ايشان خواهم گفت.
‎19‎ و هركسي كه سخنان مرا كه او به اسم من گويد نشنود ، من از او مطالبه خواهم كرد. ‎20‎ و اما نبي� اي كه جسارت نموده ، به اسم من سخن گويد كه به گفتنش امر نفرمودم ، يا به اسم خدايان غير سخن گويد ، آن نبي البته كشته شود.
‎21‎ و اگر در دل خود گويي: سخني را كه خداوند نگفته است ، چگونه تشخيص نمايم.
‎22‎ هنگامي كه نبي به اسم خداوند سخن گويد ، اگر آن چيز واقع نشود و به انجام نرسد ، اين امري است كه خداوند نگفته است ، بلكه آن نبي آن را از روي تكبر گفته است. پس از او نترس.
‎19‎ 1 وقتي كه ي�ه�و�ه خدايت اين امت ها را كه ي�ه�و�ه ، خدايت ، زمين ايشان را به تو مي دهد منقطع سازد ، و تو وارث ايشان شده ، در شهرها و خانه هاي ايشان ساكن شوي ،
2 پس سه شهر را براي خود درميان زميني كه ي�ه�و�ه ، خدايت ، به جهت ملكيت به تو مي دهد ، جدا كن.
3 شاهراه را براي خود درست كن ، و حدود زمين خود را كه ي�ه�و�ه خدايت براي تو تقسيم مي كند ، سه قسمت كن ، تا هر قاتلي در آنجا فرار كند. 4 و اين است حكم قاتلي كه به آنجا فرار كرده ، زنده ماند: هر كه همساية خود را نادانسته بكشد ، و قبل از آن از او بغض نداشت.
5 مثل كسي كه با همساية خود براي بريدن درخت به جنگل برود ، و دستش براي قطع نمودن درخت تبر را بلند كند ، و آهن از دسته بيرون رفته ، به همسايه اش بخورد تا بميرد ، پس به يكي از شهرها فرار كرده ، زنده ماند.
6 مبادا و ّل ِي خون وقتي كه دلش گرم است قاتل را تعاقب كند ، و به سبب مسافت راه به وي رسيده ، او را بكشد ، و او مستوجب موت نباشد ، چونكه او را پيشتر بغض نداشت.
7 از اين جهت من تو را امر فرموده ، گفتم براي خود سه شهر جدا كن.
8 و اگر ي�ه�و�ه ، خدايت ، حدود تو را بطوري كه به پدرانت قسم خورده است وسيع گرداند ، و تمامي زمين را به تو عطا فرمايد ، كه به دادن آن به پدرانت وعده داده است ،
9 و اگر تمامي اين اوامر را كه من امروز به تو مي فرمايم نگاه داشته ، بجا آوري كه ي�ه�و�ه خداي خود را دوست داشته ، به طريقهاي او د ائم ًا سلوك نمايي ، آنگاه سه شهر ديگر بر اين سه براي خود مزيد كن.
‎10‎ تا خون بي گناه در زميني كه ي�ه�و�ه خدايت براي ملكي�ت به تو مي دهد ، ريخته نشود ، و خون بر گردن تو نباشد.
‎11‎ ليكن اگر كسي همسايه خود را بغض داشته ، در كمين او باشد و بر او برخاسته ، او را ضرب مهلك بزند كه بميرد ، و به يكي از اين شهرها فرار كند ،
‎12‎ آنگاه مشايخ شهرش فرستاده ، او را از آنجا بگيرند ، و او را به دست و ّل ِي خون تسليم كنند ، تا كشته شود.
‎13‎ چشم تو بر او ترحم نكند ، تا خون بي گناهي را از اسرائيل دور كني ، و براي تو نيكو باشد.
‎154‎