32 17-
7 : 9
مَتّی این
مردم چون 8 . رفت خانه به و برخاست مرد آن 7 .« برو خانه به قدرتی چنین این که را خدایی و ترسیدند ، دیدند را
واقعه . کردند تمجید ، است بخشیده
انسان مَتّی
از
دعوت نام مَتّی دید را مردی ، میگفت ترک را آنجا عیسی چون 9 او
!« بیا من پی از « : گفت وی به . بود نشسته راجگاه خَ در که .
شد روان وی پی از و برخاست که
بود نشسته سفره سر بر مَتّی خانۀ در عیسی روزی 10 شاگردانش
و او با و آمدند گناهکاران و راجگیران خَ از بسیاری شاگردان
به ، دیدند را این فَریسیان چون 11 . شدند همسفره غذا
گناهکاران و راجگیران خَ با شما استاد چرا « : گفتند وی که
بیمارانند « : گفت ، شنید را این عیسی چون 12 ؟« میخورد کلام
این مفهوم و بروید 13 . تندرستان نه ، دارند نیاز طبیب به زیرا
.” را قربانی نه ، میپسندم را رحمت “ که کنید درک را .«
کنم دعوت را گناهکاران تا بلکه پارسایان تا نیامدهام
من روزه
دربارۀ
سؤال ما چرا « : گفتند و آمدند عیسی نزد یحیی شاگردان آنگاه 14 ؟«
نمیگیرند روزه تو شاگردان امّا ، میگیریم روزه فَریسیان و زمانی تا عروسی میهمانان است ممکن آیا « : داد پاسخ عیسی 15 میآید
ایامی امّا ؟ کنند سوگواری ، است ایشان با داماد که .
گرفت خواهند روزه آنگاه ، شود گرفته ایشان از داماد که زیرا ، نمیزند وصله کهنه جامۀ به را * نو پارچۀ هیچکس 16 نیز
و 17 . میگردد بدتر پارگی و میشود کنده جامه از وصله پاره مَشکها زیرا ، نمیریزند کهنه مَشکهای در را نو
شراب
ون شراب . میروند بین از مَشکها و میریزد شراب و میشوند .« بماند محفوظ دو هر تا میریزند نو مَشکهای در
را
، شدن شسته از پس که است آبنرفته پارچۀ ”، نو پارچۀ “ از منظور 16 : 9 . میگردد پارگی سبب و میشود جمع