6 : 9 – 28 : 8 مَتّی 31 نیز
امواج و باد حتی ؟ است شخصی چگونه این « : میپرسیدند !«
میبرند فرمان او
از دیوزده
مرد دو
شفای دریا سوی آن در واقع ، ریان دَ جَ ناحیۀ به که هنگامی 28
، میشدند خارج گورستان از که دیوزده مرد دو ، رسیدند هیچکس که بودند وحشی قدری به دو آن . برخوردند بدو ما
با را تو « : زدند فریاد آنان 29 . کند عبور راه آن از نمیتوانست مقرر وقتِ از پیش تا آمدهای آیا ؟ خدا پسر ای ، است کار چه خوکها
از بزرگ گلهای آنها از دورتر کمی 30 ؟« دهی عذابمان اگر
« : گفتند عیسی به التماسکنان دیوها 31 . بود چرا مشغول
: گفت آنها به 32 .« بفرست خوکها گلۀ درون به ، میرانی بیرونمان تمام و رفتند خوکها درون به و شدند خارج دیوها !« بروید
« هلاک آب در و بردند هجوم دریا درون به تپه سرازیریِ از
گله از ، وقایع این همۀ و رفتند شهر به ، گریخته خوکبانان 33 .
شدند
. کردند بازگو ، بود داده رخ دیوزدهها آن برای که را آنچه جمله چون و آمدند بیرون عیسی دیدن برای شهر مردم تمام سپس 34 . گوید ترک را ناحیه آن که کردند التماس بدو دیدند را
او مفلوج مرد
شفای
9
شهر به ، دریا سوی آن به و شد قایق سوار عیسی
پس .
رفت خود نزدش
، بود خوابیده تشکی بر که را مفلوج مردی آنگاه
2 دل
« : گفت مفلوج به ، دید را ایشان ایمان چون عیسی . آوردند ،
هنگام این در 3 !« شد آمرزیده گناهانت ، فرزندم ، دار قوی .«
میگوید کفر مرد این « : گفتند خود با دین علمای از بعضی اندیشۀ
چنین چرا « : گفت و دریافت را افکارشان عیسی 4
: است آسانتر کدامیک گفتن 5 ؟ میدهید راه دل به پلیدی ”؟ برو راه و برخیز “ اینکه یا ،” شد آمرزیده گناهانت “ اینکه گناهان
آمرزش اقتدار زمین بر انسان پسر که بدانید تا حال 6 به
و برگیر خود تشک ، برخیز « - : گفت مفلوج به - » دارد را