30 27-
14 : 8
مَتّی دیگر
بسیاری و پطرس مادرزن
شفای تب که دید را او مادرزن ، رفت پطرس خانۀ به عیسی چون
14 تبش
و کرد لمس را او دست عیسی 15 . است بستر در و کرده .
شد عیسی از پذیرایی مشغول و برخاست او پس . شد قطع او
و آوردند نزدش را دیوزدگان از بسیاری ، غروب هنگام 16 شفا
را بیماران همۀ و کرد در به آنان از را ارواح خود کلام با پیوندد
حقیقت به نبی اِشعیای پیشگویی ، بدینسان تا 17 ، داد : که برگرفت
را ما ضعفهای او « .«
کرد حمل را ما بیماریهای
و عیسی از پیروی
بهای
، گردآمدهاند نزدش بیشمار گروهی دید عیسی چون 18 علمای از یکی آنگاه 19 .« برویم دریا سوی آن به « : فرمود امر پیروی
را تو ، بروی جا هر ، استاد ای « : گفت و آمد او نزد دین و
لانههاست را روباهان « : داد پاسخ عیسی 20 .« کرد خواهم نهادن
سر جای را انسان پسر امّا ، آشیانهها را هوا مرغان نخست
، سرورم « : گفت وی به دیگر شاگردی 21 .« نیست امّا 22 .« بسپارم خاک به را خود پدر و بروم تا ده رخصت مردگانِ
، مردگان بگذار و کن پیروی مرا « : گفت او به عیسی .« بسپارند خاک به را
خود دریا
توفان کردن
آرام او پی از نیز شاگردانش و شد قایقی سوار عیسی سپس
23 نزدیک که آنگونه ، درگرفت سهمگین توفانی ناگاه 24 .
رفتند پس 25 . بود خواب در عیسی امّا . کند غرق را قایق امواجْ بود نمانده چیزی ، ما سرور « : گفتند و کردند بیدارش آمده
شاگردان
، کمایمانان ای « : داد پاسخ عیسی 26 !« ده نجاتمان ؛ شویم غرق نهیب را امواج و باد و برخاست سپس ؟« ترسانید اینچنین
چرا یکدیگر از شگفتزده آنان 27 . شد حکمفرما کامل آرامش و
زد