جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 68

‎34‎ 1 و خداوند به موسي گفت: دو لوح سنگي مثل اولين براي خود بتراش و سخناني را كه بر لوح هاي اول بود و شكستي بر اين لوح ها خواهم نوشت.
2 و بامدادان حاضر شو و صبحگاهان به كوه سينا بالا بيا ، و در آنجا نزد من بر قله كوه بايست.
3 و هيچكس را تو بالا نيايد ، و هيچكس نيز در تمامي كوه ، ديده نشود ، و گله و رمه نيز به طرف اين كوه چرا نكند. 4 پس موسي دو لوح سنگي مثل اولين تراشيد و بامدادان برخاسته ، به كوه سينا بالا آمد ، چنانكه خداوند او را امر فرموده بود ، و دو لوح سنگي را به دست خود برداشته.
5 و خداوند در ابر نازل شده ، در آنجا با وي بايستاد ، و به نام خداوند ندا در داد.
6 و خداوند پيش روي وي عبور كرده ، ندا در داد كه يهوه ، يهوه ، خداي رحيم و رئوف و دير خشم و كثير احسان و رفا ؛ 7 نگاه دارندة رحمت براي هزاران ، و آمرزندة خطا و عصيان و گناه ؛ لكن گناه را هرگز بي سزا نخواهد گذاشت ، بلكه خطاياي پردان را بر پسران و پسران پسران ايشان تا پشت سوم و چهارم خواهد گرفت. 8 و موسي به زودي رو به زمين نهاده ، سجده كرد. 9 و گفت: اي خداوند اگر في الحقيقه منظور نظر تو شده ام ، مستدعي آنكه خداوند درميان ما بيايد ، زيرا كه اين قوم گردن كش مي باشند ، پس خطا و گناه ما را بيامرز و ما را ميراث خود بساز.
‎10‎ گفت: اينك عهدي مي بندم و درنظر تمامي قوم تو كارهاي عجيب مي كنم ، كه در تمامي جهان و در جميع امتها كرده نشده باشد ، و تمامي اين قوم كه تو درميان ايشان هستي ، كار خداوند را خواهند ديد ، زيرا كه اين كاري كه با تو خواهم كرد ، هولناك است.
‎11‎ آنچه را من امروز به تو امر مي فرمايم ، نگاه دار. اينك من از پيش روي تو اموريان و كنعانيان و حتيان و فرزيان و حويان و يبوسيان را خواهم راند.
‎12‎ با حذر باش كه با ساكنان آن زمين كه تو بدانجا مي روي ، عهد نبندي ، مبادا درميان شما دامي باشد.
‎13‎ بلكه مذبحهاي ايشان را منهدم سازيد ، و بتهاي ايشان را بشكنيد و اشيريم ايشان را قطع نماييد. ‎14‎ زنهار خداي غير را عبادت منما ، زيرا يهوه كه نام او غيور است ، خداي غيوراست.
‎15‎ زنهار با ساكنان آن زمين عهد مبند ، و ا ّلا از عقب خدايان ايشان زنا مي كنند ، و نزد خدايان ايشان قرباني مي گذرانند ، و تو را دعوت مي نمايند و از قرباني هاي ايشان مي خوري.
‎16‎ و از دختران ايشان براي پسران خود مي گيري ، و چون دختران ايشان از عقب خدايان خود زنا كنند ، آنگاه پسران شما را در پيروي خدايان خود مرتكب زنا خواهند نمود.
‎17‎ خدايان ريخته شده براي خويشتن مساز.
‎18‎ عيد فطير را نگاه دار ، و هفت روز نان فطير چنانكه تو را امر فرمودم ، در وقت معين در ماه ا َبيب بخور ، زيراكه در ماه ابيب از مصر بيرون آمدي.
‎19‎ هركه رحم را گشايد ، از آن من است و هر نخست زادة ذكور از مواشي تو ، چه از گاو چه از گوسفند ؛ ‎20‎ و براي نخست زادة الاغ ، بره اي فديه بده ، و اگر فديه ندهي ، گردنش را بشكن. و هر نخست زاده اي از پسرانت را فديه بده. و هيچكس به حضور من تهي دست حاضر نشود.
‎21‎ شش روز مشغول باش ، و روز هفتمين ، س�ب�ت را نگاه دار. در وقت شيار و در حصاد ، س�ب�ت را نگاه دار.
‎22‎ و عيد هفته ها را نگاه دار ، يعني عيد نوبر حصاد گندم و عيد جمع در تحويل سال.
‎23‎ سالي سه مرتبه همة ذكورانت به حضور خداوند يهوه ، خداي اسرائيل ، حاضر شوند. ‎24‎ زيرا كه امتها را از پيش روي تو خواهم راند ، و حدود تو را وسيع خواهم گردانيد. و هنگامي كه در هر سال سه مرتبه مي آيي تا به حضور يهوه ، خداي خود حاضر شوي ، هيچكس زمين تو را طمع نخواهد كرد.
‎25‎ خون قرباني مرا با خميرمايه مگذران ، و قرباني عيد ف� َصح تا صبح نماند.
‎26‎ نخستين نوبر زمين خود را به خانة يهوه ، خداي خود ، بياور. و بزغاله را در شير مادرش مپز.
‎27‎ و خداوند به موسي گفت: » اين سخنان را تو بنويس ، زيراكه به حسب اين سخنان ، عهد با تو و با اسرائيل بسته ام. ‎28‎ و چهل روز و چهل شب آنجا نزد خداوند بوده ، نان نخورد و آب ننوشيد و او سخنان عهد ، يعني ده كلام را بر لوحها نوشت.
‎29‎ و چون موسي از كوه سينا بزير مي آمد ، و دو لوح سنگي در دست موسي بود ، هنگامي كه از كوه بزير مي آمد ، واقع شد كه موسي ندانست كه به سبب گفتگوي با او پوست چهرة وي مي درخشيد.
‎30‎ اما هارون و جميع بني اسرائيل موسي را ديدند كه اينك پوست چهره او مي درخشد. پس ترسيدند كه نزديك او بيايند.
‎31‎ و موسي ايشان را خواند ، و هارون و همة سرداران جماعت نزد او برگشتند ، و موسي بديشان سخن گفت.
‎68‎