جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 281

‎18‎ و ر�حب�عام پادشاه ، َاد�ورام را كه سردار باج گيران بود ، فرستاد و تمامي اسرائيل ، او را سنگسار كردند كه مرد و ر�ح�ب�عام پادشاه تعجيل نموده ، بر ارابة خود سوار شد و به اروشليم فرار كرد.
‎19‎ پس اسرائيل تا به امروز بر خاندان داود عاصي شدند. ‎20‎ و چون تمامي اسرائيل شنيدند كه ي�رب�ع�ام مراجعت كرده است ، ايشان فرستاده ، او را نزد جماعت طلبيدند و او را بر تمام اسرائيل پادشاه ساختند ، و غير از سبط يهودا فقط ، كسي خاندان داود را پيروي نكرد.
‎21‎ و چون ر�ح�بعام به اورشليم رسيد ، تمامي خاندان يهودا و سبط بنيامين ، يعني صد و هشتاد هزار نفر برگزيدة جنگ آزموده را جمع كرد تا با خاندان اسرائيل مقاتله نموده ، سطلنت را به ر�ح�ب�عام بن سليمان برگرداند.
‎22‎ اما كلام خدا بر َشم�ع�يا ، مرد خدا نازل شده ، گفت:
‎23‎ به ر�ح�ب�عام بن سليمان ، پادشاه يهودا و به تمامي خاندان يهودا و بنيامين و به بقية قوم خطاب كرده ، بگو: ‎24‎ خداوند چنين مي گويد: مرويد و با برادران خود بني اسرائيل جنگ منماييد ، هر كس به خانة خود برگردد زيرا كه اين امر از جانب من شده است. و ايشان كلام خداوند را شنيدند و برگشته ، موافق فرمان خداوند رفتار نمودند.
‎25‎ و ي�ر�ب�عام شكيم را در كوهستان افرايم بنا كرده ، در آن ساكن شد و از آنجا بيرون رفته ، َف ُنوئ يل را بنا نمود.
‎26‎ و ي�ر�ب�عام در دل خود فكر كرد كه » حال سلطنت به خاندان داود خواهد برگشت ،
‎27‎ اگر اين قوم به جهت گذرانيدن قرباني ها به خانة خداوند به اورشليم بروند ، همانا دل اين قوم به آقاي خويش ، ر�ح�ب�عام ، پادشاه يهودا خواهد برگشت و مرا به قتل رسانيده ، نزد ر�ح�ب�عام ، پادشاه يهودا خواهند برگشت.
‎28‎ پس پادشاه مشورت نموده ، دو گوسالة طلا ساخت و به ايشان گفت: براي شما رفتن تا به اورشليم زحمت است ؛ هان اي اسرائيل خدايان تو كه تو را از زمين مصر برآوردند!
‎13‎
‎29‎ و يكي را در بيت ئيل گذاشت و ديگري را در دان قرار داد. ‎30‎ و اين امر باعث گناه شد و قوم پيش آن يك تا دان مي رفتند.
‎31‎ و خانه ها در مكانهاي بلند ساخت و از تمامي قوم كه از بني لاوي نبودند ، كاهنان تعيين نمود.
‎32‎ و ي�ر�ب�عام عيدي در ماه هشتم در روز پانزدهم ماه مثل عيدي كه در يهودا است برپا كرد و نزد آن مذبح مي رفت و در بيت ئيل به همان طور عمل نموده ، براي گوساله هايي كه ساخته بود ، قرباني مي گذرانيد. و كاهنان� مكانهاي بلند را كه ساخته بود ، در بيت ئيل قرار داد.
‎33‎ و در روز پانزدهم ماه هشتم ، يعني در ماهي كه از دل خود ابداع نموده بود ، نزد مذبح كه در بيت ئيل ساخته بود مي رفت ، و براي بني اسرائيل عيد برپا نموده ، نزد مذبح برآمده ، بخور مي سوزانيد.
1 و اينك مرد خدايي به فرمان خداوند از يهودا به بيت ئيل آمد و ب�ر�ب�عام به جهت سوزانيدن بخور نزد مذبح ايستاده بود.
2 پس به فرمان خداوند مذبح را ندا كرده ، گفت: اي مذبح! اي مذبح! خداوند چنين مي گويد: اينك پسري كه يوشيا نام دارد به جهت خاندان داود زاييده مي شود و كاهنان مكانهاي بلند را كه بر تو بخور مي سوزانند ، بر تو ذبح خواهد نمود و استخوانهاي مردم را بر تو خواهند سوزانيد.
3 و در آن روز علامتي نشان داده ، گفت: اين است علامتي كه خداوند فرموده است ؛ اينك اين مذبح چاك خواهد شد و خاكستري كه بر آن است ، ريخته خواهد گشت.
4 و واقع شد كه چون پادشاه ، سخن مرد خدا را كه مذبح را كه در بيت ئيل بود ، ندا كرده بود ، شنيد ، ي�ر�ب�عام دست خود را از جانب مذبح دراز كرده ، گفت: او را بگيريد. و دستش كه به سوي او دراز كرده بود ، خشك شد به طوري كه نتوانست آن را نزد خود باز بكشد.
5 و مذبح چاك شد و خاكستر از روي مذبح ريخته گشت برحسب علامتي كه آن مرد خدا به فرمان خداوند نشان داده بود. 6 و پادشاه ، مرد خدا را خطاب كرده ، گفت: تمن ّا اينكه نزد ي�ه�و�ه ، خداي خود تضرع نمايي و براي من دعا كني تا دست من به من باز داده شود. پس مرد خدا نزد خداوند تضرع نمود ، ودست پادشاه به او باز داده شده ، مثل اول گرديد.
7 و پادشاه به آن مرد خدا گفت: همراه من به خانه بيا و استراحت نما و تو را اجرت خواهم داد.
8 اما مرد خدا به پادشاه گفت: اگر نصف خانة خود را به من بدهي همراه تو نمي آيم ، و در اينجا نه نان مي خورم و نه آب مي نوشم. 9 زيرا خداوند مرا به كلام خود چنين امر فرموده و گفته است نان مخور و آب منوش و به راهي كه آمده اي برمگرد.
‎10‎ پس به راه ديگر برفت و از راهي كه به بيت ئيل آمده بود ، مراجعت ننمود.
‎11‎ و نبي سالخورده اي در بيت ئيل ساكن مي بود و پسرانش آمده ، او را از هر كاري كه آن مرد خدا آن روز در بيت ئيل كرده بود ، مخبر ساختند ، و نيز سخناني را كه به پادشاه گفته بود ، براي پدر خود بيان كردند.
‎281‎