جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 216

3 سخنان تكبر آميز ديگر مگوييد ، و غرور از دهان شما صادر نشود ، زيرا ي�ه�و�ه خداي ع� ّلام است و به او اعمال ، سنجيده مي شود. 4 كمان جب�اران را شكسته است ، و آناني كه مي لغزيدند ، كمر آنها به قو�ت بسته شد.
5 سير شدگان ، خويشتن را براي نان اجير ساختند و كساني كه گرسنه بودند ، استراحت يافتند ؛ بلكه زن نازا هفت فرزند زاييده است ، و آنكه اولاد بسيارداشت ، زبون گرديده.
6 خداوند مي ميراند و زنده مي كند ؛ به قبر فرود مي آورد و برمي خيزاند.
7 خداوند فقير مي سازد و غني مي گرداند ؛ پست مي كند و بلند مي سازد. 8 فقير را از خاك برمي افرازد و مسكين را از مزبله برمي دارد تا ايشان را با اميران بنشاند و ايشان را وارث كرسي جلال گرداند ، زيرا كه ستونهاي زمين از آن خداوند است و ربع مسكون را بر آنها استوار نموده است.
9 پايهاي مقدسين خود را محفوظ مي دارد ، اما شريران در ظلمت خاموش خواهند شد ، زيراكه انسان به قوت خود غالب نخواهد آمد.
‎10‎ آناني كه با خداوند مخاصمه كنند ، شكسته خواهند شد. او بر ايشان از آسمان صاعقه خواهد فرستاد. خداوند ، اقصاي زمين را داوري خواهد نمود ، و به پادشاه خود قوت خواهد بخشيد و شاخ مسيح خود را بلند خواهد گردانيد.
‎11‎ پس َا ْلقا َنه به خانة خود به رام�ه رفت و آن پسر به حضور عيل ِي كاهن� ، خداوند را خدمت مي نمود.
‎12‎ و پسران عيلي از بني ب�ل�ي�عال بودند و خداوند را نشناختند.
آمد
‎13‎ و عادت كاهنان با قوم اين بود كه چون كسي قرباني مي گذرانيد ، هنگامي كه گوشت پخته مي شد ، خادم كاهن با چنگال سه دندانه در دست خود مي
‎14‎ و آن را به تاوه يا مرجل يا ديگ يا پاتيل فرو برده ، هر چه چنگال برمي آورد ، كاهن آن را براي خود مي گرفت. و همچنين با تمامي اسرائيل كه در آنجا به شيلوه مي آمدند ، رفتار مي نمودند.
‎15‎ و نيز قبل از سوزانيدن پيه ، خادم كاهن آمده ، به كسي كه قرباني مي گذرانيد ، مي گفت: » گوشت به جهت كباب براي كاهن بده ، زيرا گوشت پخته از تو نمي گيرد ، بلكه خام.
‎16‎ و آن مرد به وي مي گفت: پيه را اول بسوزانند و بعد هرچه دلت مي خواهد براي خود بگير. او مي گفت: ني ، بلكه الآن بده ، والا به زور مي گيرم.
‎17‎ پس گناه آن جوانان به حضور خداوند بسيار عظيم بود ، زيرا كه مردمان هداياي خداوند را مكروه مي داشتند. ‎18‎ و اما سموئيل به حضور خداوند خدمت مي كرد ، و او پسر كوچك بود و بر كمرش ايفوه كتان بسته بود.
‎19‎ و مادرش براي وي ج�ب�ة كوچك مي ساخت ، و آن را سال به سال همراه خود مي آورد ، هنگامي كه با شوهر خود برمي آمد تا قرباني ساليانه را بگذرانند.
‎20‎ و عيلي َا ْلق َانه و زنش را بركت داده ، گفت: خداوند تو را از اين زن به عوض عاريتي كه به خداوند داده اي ، اولاد بدهد. پس به مكان خود رفتند.
‎21‎ و خداوند از ح�ن ّا تفقد نمود و او حامله شده ، سه پسر و دو دختر زاييد ، و آن پسر ، سموئيل به حضور خداوند نمو مي كرد.
‎22‎ و عيلي بسيار سالخورده شده بود ، و هرچه پسرانش با تمامي اسرائيل عمل مي نمودند ، مي شنيد ، و اينكه چگونه با زناني كه نزد در خيمة اجتماع خدمت مي كردند ، مي خوابيدند.
‎23‎ پس به ايشان گفت: چرا چنين كارها مي كنيد زيراكه اعمال بد شما را از تمامي اين قوم مي شنوم. ‎24‎ چنين مكنيد اي پسرانم ، زيرا خبري كه مي شنوم خوب نيست. شما باعث عصيان قوم خداوند مي باشيد.
‎25‎ اگر شخصي بر شخصي گناه ورزد ، خدا او را داوري خواهد كرد ؛ اما اگر شخصي بر خداوند گناه ورزد ، كيست كه براي وي شفاعت نمايد ؟ اما ايشان سخن پدر خود را نشنيدند ، زيرا خداوند خواست كه ايشان را هلاك سازد.
‎26‎ و آن پسر ، سموئيل ، نمو مي يافت و هم نزد خداوند و هم نزد مردمان پسنديده مي شد. ‎27‎ و مرد خدايي نزد عيلي آمده ، به وي گفت: » خداوند چنين مي گويد: آيا خود را بر خاندان پدرت هنگامي كه ايشان در مصر در خانة فرعون بودند ، ظاهر نساختم ؟
‎28‎ و آيا او را از جميع اسباط اسرائيل برنگزيدم تا كاهن من بوده ، نزد مذبح من بيايد و بخور بسوزاند و به حضور من ايفود بپوشد ؛ و آيا جميع هداياي آتشين بني اسرائيل را به خاندان پدرت نبخشيدم ؟
‎29‎ پس چرا قرباني ها و هداياي مرا كه در مسكن خود امر فرمودم ، پايمال مي كنيد و پسران خود را زياده از من محترم مي داري ، تا خويشتن را از نيكوترين جميع هداياي قوم من ، اسرائيل فربه سازي ؟
‎30‎ بنابراين ي�ه�و�ه ، خداي اسرائيل مي گويد: البته گفتم كه خاندان تو و خاندان پدرت به حضور من تا به ابد سلوك خواهند نمود. ليكن الآن خداوند مي گويد: حاشا از من! زيرا آناني را كه مرا تكريم نمايند ، تكريم خواهم نمود و كساني كه مرا حقير بشمارند ، خوار خواهند شد.
‎216‎