جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 166

‎32‎
‎28‎ جميع مشايخ اسباط و سروران خود را نزد من جمع كنيد تا اين سخنان را در گوش ايشان بگويم ، و آسمان و زمين را بر ايشان شاهد بگيرم.
‎29‎ زيرا مي دانم كه بعد از وفات من ، خوشتن را بالك ّل فاسد گردانيده ، از طريقي كه به شما امر فرمودم خواهيد برگشت ، و در روزهاي آخر بدي بر شما عارض خواهد شد ، زيرا كه آنچه درنظر خداوند بد است خواهيد كرد و از اعمال دست خود ، خشم خداوند را به هيجان خواهيد آورد.
‎30‎ پس موسي كلمات اين سرود را در گوش تمامي جماعت اسرائيل تمام ًا گفت:
1 اي آسمان گوش بگير تا بگويم. و زمين سخنان دهانم را بشنود.
2 تعليم من مثل باران خواهد باريد ، و كلام من مثل قطره هاي باران بر سبزة تازه ، و مثل بارشها بر نباتات.
3 زيرا كه نام ي�ه�و�ه را ندا خواهم كرد. خداي ما را به عظمت وصف نماييد. 4 او صخره است واعمال او كامل. زيرا همة طريقهاي او انصاف است. خداي امين و از ظلم مبرا. عادل و راست است او.
5 ايشان خود را فاسد نموده ، فرزندان او نيستند بلكه عيب ايشانند. طبقه كج و متمردند.
6 آيا خداوند را چنين مكافات مي دهيد ، اي قوم احمق و غير حكيم ؟ آيا او پدر ومالك تو نيست ؟ او تو را آفريد و استوار نمود. 7 ايام قديم را بياد آور ، در سالهاي دهر به دهر تأمل نما. از پدر خود بپرس تا تو را آگاه سازد. و از مشايخ خويش تا تو را اطلاع دهند. 8 چون حضرت اعلي به امت ها نصيب ايشان را داد و بني آدم را منتشر ساخت ، آنگاه حدود امت ها را قرار داد ، بر حسب شمارة بني اسرائيل.
9 زيرا كه نصيب ي�ه�و�ه قوم وي است ، و يعقوب قرعة ميراث اوست.
‎10‎ اورا در زمين ويران يافت ، و در بيابان خراب و هولناك. او را احاطه كرده ، منظور داشت و او را مثل مردمك چشم خود محافظت نمود.
‎11‎ مثل عقابي كه آشيانه خود را حركت دهد و بچه هاي خود را پهن كرده ، آنها را بردارد و آنها را بر پرهاي خور ببرد.
‎12‎ همچنين خداوند تنها او را رهبري نمود و هيچ خداي بيگانه با وي نبود.
‎13‎ او را بر بلندهاي زمين سوار كرد تا از محصولات زمين بخورد و شهد را از سخره به او داد تا مكيد و روغن را از سنگ خارا. ‎14‎ كرة گاوان و شير گوسفندان را باغ پيه بره ها و قوچها را از جنس باشان و بزها و پيه گرده هاي گندم را ؛ و شراب از عصير انگور نوشيدي. ‎15‎ ليكن ي� ُشورون فربه شده ، لگد زد. تو فربه و تنومند و چاق شده اي. پس خدايي را كه او را آفريده بود ، ترك كرد. و صخرة نجات خود را حقير شمرد. ‎16‎ او را به خدايان غريب به غيرت آوردند و خشم او را به رجاسات جنبش دادند.
‎17‎ براي ديوهايي كه خدايان نبودند ، قرباني گذرانيدند ، براي خداياني كه نشناخته بودند ، براي خدايان جديد كه تازه بوجود آمده ، و پدران ايشان از آنها نترسيده بودند.
‎18‎ و به سخره اي كه تو را توليد نمود ، اعتنا ننمودي ، و خداي آفرينندة خود را فراموش كردي.
‎19‎ چون ي�ه�و�ه اين را ديد ايشان را مكروه داشت. چونكه پسران و دخترانش خشم او را به هيجان آوردند. ‎20‎ پس گفت روي خود را از ايشان خواهم پوشيد تا ببينم عاقبت ايشان چه خواهد بود. زيرا طبقة بسيار گردنكشند و فرزنداني كه امانتي در ايشان نيست.
‎21‎ ايشان مرا به آنچه خدا نيست به غيرت آوردند و به اباطيل خود مرا خشمناك گردانيدند. و من ايشان را به آنچه قوم نيست به غيرت خواهم آورد و به امت باطل ، ايشان را خشمناك خواهم ساخت.
‎22‎ زيرا آتشي در غضب من افروخته شده و تا هاوية پايين ترين شعله ور شده است و زمين را با حاصلش مي سوزاند و اساس كوهها را آتش خواهد زد.
‎23‎ بر ايشان بلايا را جمع خواهم كرد و تيرهاي خود را تمام ًا بر ايشان صرف خواهم نمود. ‎24‎ از گرسنگي كاهيده ، و از آتش تب ، و از وباي تلخ تلف مي شوند و دندانهاي وحوش را به ايشان خواهم فرستاد ، با زهر خزندگان زمين.
‎25‎ شمشير از بيرون دهشت از اندرون ، ايشان را بي اولاد خواهد ساخت. هم جوان وهم دوشيزه را. شيرخواره را با ريش سفيد هلاك خواهد كرد. ‎26‎ مي گفتم ايشان را پراكنده كنم و ذكر ايشان را ميان مردم ، با طل سازم.
‎27‎ اگر از كينة دشمن نمي ترسيدم كه مبادا مخالفان ايشان بر عكس آن فكر كنند ، و بگويند دست ما بلند شده ، و ي�ه�و�ه همة اينها را نكرده است. ‎28‎ زيرا كه ايشان قو ِم گم� كرده تدبير هستند ، و در ايشان بصيرتي نيست.
‎29‎ كاش كه حكيم بوده ، اين را مي فهميدند و در عاقبت خود تأمل مي نمودند.
بود.
‎30‎ چگونه يك نفر هزار را تعاقب مي كرد و دو نفر ده هزار را منهزم مي ساختند. اگر صخره ايشان ، ايشان را نفروخته. و خداوند ، ايشان را تسليم ننموده
‎31‎ زيرا كه صخرة ايشان مثل صخرة ما نيست. اگر چه هم دشمنان ما خود ح� َكم باشند.
‎32‎ زيرا م� ِو ايشان از موهاي سدوم است ، و از تاكستانهاي عموره. انگورهاي ايشان انگورهاي حنظل است ، و خوشهاي ايشان تلخ است.
‎33‎ شراب ايشان زهر اژدهاست و سم قاتل افعي.
‎166‎