جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 159

‎25‎ 1 اگر درميان مردم مرافعه اي باشد و به محاكمه آيند و درميان ايشان داوري نمايند ، آنگاه عادل را عادل شمارند ، و شرير را ملزم سازند.
2 و اگر شرير مستوجب تازيانه باشد ، آنگاه داور او را بخواباند و حكم دهد تا او را موافق شرارتش به حضور خود به شماره بزند.
3 چهل تازيانه او را بزد و زياد نكند ، مبادا اگر از اين زياده كرده ، تازيانة بسيار زند ، برادرت درنظر تو خار شود. 4 دهن گاو را هنگامي كه خرمن را خرد مي كند ، مبند.
5 اگر برادران با هم ساكن باشند و يكي از آنها بي اولاد بميرد ، پس زن آن متوفي ، خارج به شخص بي گناه داده نشود ، بلكه برادرشوهرش به او درآمده او را براي خود به زني بگيرد ، و حق برادرشوهري را با او بجا آورد.
6 و نخست زاده اي كه بزايد به اسم برادر متوفاي او وارث گردد ، تا اسمش از اسرائيل محو نشود. 7 و اگر آن مرد به گرفتن زن برادرش راضي نشود ، آنگاه زن برادرش به دروازه نزد مشايخ برود و گويد: » برادر شوهر من از برپاداشتن اسم برادر خود در اسرائيل انكار مي كند ، و از بجا آوردن حق برادرشوهري با من ابا مي نمايد.
8 پس مشايخ شهرش او را طلبيده ، با وي گفتگو كنند ، و اگر اصرار كرده ، بگويد نمي خواهم او را بگيرم ،
9 آنگاه زن برادرش نزد وي آمده ، به حضور مشايخ كفش او را از پايش بكند ، و به روش آب دهن اندازد ، و در جواب گويد: با كسي كه خانة برادرخود را بنا نكند ، چنين كرده شود.
‎10‎ و نام او در اسرائيل ، خانة كفش كنده خوانده شود.
‎11‎ و اگر دو شخص با يكديگر منازعه نمايند و زن يكي پيش آيد تا شوهر خود را از دست زنده اش رها كند و دست خود را دراز كرده ، عورت او را بگيرد ،
‎12‎ پس دست او را قطع كن و چشم تو بر او ترحم نكند.
‎13‎ در كيسة تو وزنه هاي مختلف ، بزرگ و كوچك نباشد. ‎14‎ در خانة تو كيلهاي مختلف ، بزرگ و كوچك ، نباشد.
‎15‎ تو را وزن صحيح و راست باشد و تو را كيل صحيح و راست باشد ، تا عمرت در زميني كه ي�ه�و�ه ، خدايت ، به تو مي دهد دراز شود. ‎16‎ زيرا هر كه اين كار را كند يعني هركه بي انصافي نمايد ، نزد ي�ه�و�ه خدايت مكروه است.
‎17‎ بياد آور آنچه عماليق وقت بيرون آمدنت از مصر در راه به تو نمودند. ‎18‎ كه چگونه تو را در راه ، مقابله كرده ، همة واماندگان را در عقب تو از مؤخرت قطع نمودند ، درحالي كه تو ضعيف و وامانده بودي و از خدا نترسيدند.
‎19‎ پس چون ي�ه�و�ه خدايت تو را در زميني كه ي�ه�و�ه ، خدايت ، تو را براي تصرفش نصيب مي دهد ، از جميع دشمنانت آرامي بخشد ، آنگاه ذكر عماليق را از زير آسمان محو ساز و فراموش مكن.
‎26‎ 1 و چون به زميني كه ي�ه�و�ه خدايت تو را نصيب مي دهد داخل شدي ، و در آن تصرف نموده ، ساكن گرديدي ،
2 آنگاه نوبر تمامي حاصل زمين را كه از زميني كه ي�ه�و�ه خدايت به تو مي دهد ، جمع كرده باشي بگير و آن را در سبد گذاشته ، به مكاني كه ي�ه�و�ه خدايت برگزيند تا نام خود را در آن ساكن گرداند ، برو.
3 و نزد كاهني كه درآن روزها باشد رفته ، وي را بگو: » امروز براي ي�ه�و�ه خدايت اقرار مي كنم كه به زميني كه خداوند براي پدران ما قسم خورد كه بما بدهد ، داخل شده ام.
4 و كاهن سبد را از دستت گرفته ، پيش مذبح �يه�و�ه خدايت بگذارد.
5 پس تو به حضور ي�ه�و�ه خدايت خود اقرار كرده ، بگو: » پدر من َارام ِي آواره بود ، و با عددي قليل به مصر فرود شده ، در آنجا غربت پذيرفت ، و در آنجا امتي بزرگ و عظيم و كثير شد.
6 و مصريان با ما بد رفتاري نموده ، ما را ذليل ساختند ، و بندگي سخت بر ما نهادند.
7 و چون نزد ي�ه�و�ه ، خداي پدران خود ، فرياد برآورديم ، خداوند آواز ما را شنيد و مشقت و محنت و تنگي ما را ديد. 8 و خداوند ما را از مصر به دست قوي و بازوي افراشته و خوف عظيم ، و با آيات و معجزات بيرون آورد.
9 و ما را به اين مكان درآورده ، اين زمين را زميني كه شير و شهد جاري است به ما بخشيد.
‎10‎ و الآن اينك نوبر حاصل زميني را كه تو اي خداوند به من دادي ، آورده ام. پس آن را به حضور ي�ه�و�ه خداي خود بگذار ، و به حضور ي�ه�و�ه ، خدايت ، عبادت نما.
‎11‎ و تو با لاوي و غريبي كه درميان تو باشد از تمامي نيكويي كه ي� ه�و� ه ، خدايت ، به تو و به خاندانت بخشيده است ، شادي خواهي نمود.
‎159‎