15 بجهت بني اسرائيل و غريب و كسي كه درميان شما وطن گزيند ، اين شش شهر براي ملجأ باشد تا هر كه شخصي را سهو ًا كشته باشد به آنجا فرار كند.
36
16 و اگر او را به آلت آهنين زد كه مرد ، او قاتل است و قاتل البته كشته شود. 17 و اگر او را با دست خود به سنگي كه از آن كسي كشته شود ، بزند تا بميرد ، او قاتل است و قاتل البته كشته شود.
18 و اگر او را به چوب دستي كه به آن كسي كشته شود ، بزند تا بميرد ، او قاتل است و قاتل البته كشته شود. 19 و ّل ِي خون ، خود ، قاتل را بكشد. هرگاه به او برخور�د ، او را بكشد. 20 و اگر از روي بغض او را با تيغ زد و يا قصدا چيزی بر او انداخت که مرد ،
21 یا از روی عداوت او را با دست خود زد كه مرد ، آن زننده چون كه قاتل است البته كشته شود ؛ ول ّي خون هرگاه به قاتل برخور�د ، او را بكشد.
22 ليكن اگر او را بدون عداوت سهو ًا تيغ زند يا چيزي بدون قصد بر او اندازد ،
23 و اگر سنگي را كه كسي به آن كشته شود ناديده بر او بيندازد كه بميرد و با وي دشمني نداشته ، و بدانديش او نبوده باشد ، 24 پس جماعت درميان قاتل و و ّل ِي خون برحسب اين احكام داوري نمايند.
25 و جماعت ، قاتل را از دست و ّل ِي خون رهايي دهند ، و جماعت ، وي را به شهر ملجاي او كه به آن فرار كرده بود برگردانند ، و او درآنجا تا موت رئيس كهنه كه به روغن مقدس مسح شده است ، ساكن باشد.
26 و اگر قاتل وقتي از حدود شهر ملجاي خود كه به آن فرار كرده بود بيرون آيد ،
27 و و ّل ِي خون ، او را بيرون حدود شهر ملجايش بيابد ، پس و ّلي خون قاتل را بكشد ؛ قصاص خون براي او نشود. 28 زيراكه مي بايست تا وفات رئيس كهنه در شهر ملجاي خود مانده باشد ، و بعد از وفات رئيس كهنه ، قاتل به زمين ملك خود برگردد.
29 و اين احكام براي شما در قرنهاي شما در جميع مسكنهاي شما فريضة عدالتي خواهد بود. 30 هركه شخصي را بكشد پس قاتل به گواهي شاهدان كشته شود ، و يك شاهد براي كشته شدن كشته شهادت ندهد.
31 و هيچ فديه به عوض جان قاتلي كه مستوجب قتل است ، مگيريد بلكه او البته كشته شود.
32 و از كسي كه به شهر ملجاي خود فرار كرده باشد فديه مگيريد ، كه پيش از وفات كاهن برگردد و به زمين خود ساكن شود.
33 و زميني را كه در آن ساكنيد ملوث مسازيد ، زيراكه خون ، زمين را ملوث مي كند ، و زمين را براي خوني كه در آن ريخته شود ، كفاره نمي توان كرد مگر به خون كسي كه آن را ريخته باشد.
34 پس زميني را كه شما در آن ساكنيد و من درميان آن ساكن هستم نجس مسازيد ، زيرا من كه يهوه هستم درميان بني اسرائيل ساكن مي باشم.
1 و رؤساي خاندان آباي قبيلة بني جلعاد بن ماكيرين منسي كه از قبايل بني يوسف بودند نزديك آمده به حضور موسي و به حضور سروران و رؤساي خاندان آباي نبي اسرائيل عرض كرده ،
2 گفتند: خداوند ، آقاي ما را فرمود كه زمين را به قرعه تقسيم كرده ، به بني اسرائيل بدهد ، و آقاي ما از جانب خداوند مأمور شده است كه نصيب برادر ما َصل ُفحاد را به دخترانش بدهد.
3 پس اگر ايشان به يكي از پسران ساير اسباط بني اسرائيل منكوحه شوند ، ارث ما از ميراث پدران ما قطع شده ، به ميراث سبطي كه ايشان به آن داخل شوند ، اضافه خواهد شد ، و از بهرة ميراث ما قطع خواهد شد.
4 و چون يوبيل بني اسرائيل بشود ملك ايشان به ملك سبطي كه به آن داخل شوند اضافه خواهد شد ، و ملك ايشان از ملك پدران ما قطع خواهد شد.
5 پس موسي بني اسرائيل را برحسب قول خداوند امر فرموده ، گفت: » سبط بني يوسف راست گفتند. 6 اين است آنچه خداوند در بارة دختران َص ُل ْفحاد امر فرموده ، گفته است: به هر كه در نظر ايشان پسند آيد ، به زني داده شوند ، ليكن در قبيلة بسط پدران خود فقط به نكاح داده شوند.
7 پس ميراث بني اسرائيل از سبط به سبط منتقل نشود ، بلكه هر يكي از بني اسرائيل به ميراث سبط پدران خود ملصق باشند. 8 وهر دختري كه وارث ملكي از اسباط بني اسرائيل بشود ، به كسي از قبيلة سبط پدر خود به زني داده شود ، تا هر يكي از بني اسرائيل وارث ملك آباي خود گردند.
9 و ملك از يك سبط به سبط ديگر منتقل نشود ، بلكه هر كس از اسباط بني اسرائيل به ميراث خود ملصق باشند .»
10 پس چنانكه خداوند موسي را امر فرمود ، دختران صلفحاد چنان كردند. 11 و دختران صلفحاد ، محله و ترصه و حجله و ملكه و نوعه به پسران عموهاي خود به زني داده شدند.
12 و قبايل بني منسي اين يوسف منكوحه شدند و ملك ايشان در سبط قبيلة پدر ايشان باقي ماند.
13 اين است اوامر و احكامي كه خداوند به واسطة موسي در عربات موآب نزد اردن در مقابل اريحا به بني اسرائيل امر فرمود.
136