جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس «ساختن پل ها» | Page 2

‏-نجار گفت: دوست دارم بمانم. اما پل های بسیار زیادی وجود دارد که باید آنها را بسازم.
دشمنی و درگیری می تواند در هر سطحی اتفاق بیفتد. درون خانواده ، در کلیسایی که در آن هستیم ، در محل کار و حتی در میان قوم های مختلف. این بخشی از ذات و طبیعت انسان است و از همان ابتدای پیدایش در کتاب مقدس نیز به چشم می خورد. مطمئنم هر کسی داستان قائن و هابیل که پسران آدم و حوا بودند را می داند. داستان قائن و هابیل پایان خوشی نداشت و مانند داستانی که در ابتدا گفته شد ، یک مشاجره دو طرفه نبود. اما این داستانی است از اعمال شیطانی یک برادر و نمونه ایست از نبرد میان نیکی و بدی که در همان ابتدای کتاب آمده و تمامی کتاب مقدس را در بر می گیرد.( رساله اول یوحنا: 3 11-17 را بخوانید(. هابیل نشان دهنده فرزند خداست که دارای شخصیتی صالح و عادل است. در حالیکه قائن نشان دهنده فرزند گناه است. البته این به آن معنا نیست که هابیل هرگز خطایی نکرده و یا قائن هیچ وقت کار درستی انجام نداده است. اما نشان دهنده تفاوت بین روشنایی و تاریکی در کلام است.
قائن محبت و عشق خود را به برادرش نشان نداد. او به جهان نشان داد که به مرگ تعلق دارد و حتی بدتر از این او برادرش هابیل را به قتل رسانید. قائن ، هابیل را به این خاطر که برای این جنایت تعیین شده بود ، به قتل نرسانید. بلکه به این خاطر این کار را انجام داد زیرا تمامی اعمال او شیطانی بوده ولی اعمال برادرش از روی صلح و عدالت بود. این نبردی است که هر روز دنیا با آن روبرو می شود. کسانی که خود را فرزندان خدا می دانند عدالت او را منعکس می کنند اما کسانی که فرزندان خدا نیستند ، گناهی که از ذاتشان نشات می گیرد را منعکس می کنند. همانند درختی که با میوه اش شناخته می شود. این انتخاب قائن بود. او تصویری از نفرتی اجتناب ناپذیر برای ما ترسیم کرد که در دنیای بزرگ ما دیده می شود.
با این حال مشکلات می تواند برطرف شود و آنها می توانند به وسیله پُلی به هم متصل شوند. اما این اتفاق زمانی می افتد که یکی از دو طرف برای رفع مشکلات تلاش کند. دوست داشتن انسانها کاری است که خدا از ما می خواهد تا انجام دهیم. اما تا به حال توجه کرده اید که دوست داستن انسان ها ، حتی دوست داشتن خویشاوندان خود ، چقدر کار مشکلی است ؟ شاید شما توسط برادر یا خواهر یا والدینتان و یا حتی توسط فرزندان بزرگتان صدمه بدی دیده باشید. شاید سال ها از آخرین باری که با او صحبت کرده اید می گذرد. مطمئنا اینطور به نظر می رسد که قطع رابطه با افرادی از خانواده که به ما صدمه زیادی زده اند راحتتر است. گفته های مختلفی وجود دارد که این احساسات گناه آلود را در قلب های ما تایید می کند. یکی از چیزهایی که بلافاصله به ذهنمان می رسد این است که " تو می توانی دوستانت را انتخاب کنی اما نمی توانی خویشاوندانت را انتخاب کنی ". در کتاب مقدس ، خدا به ما می آموزد که تقریبا در تمامی ارتباطات و وابستگی ها تضاد و مغایرتی وجود دارد. او همچنین به ما می آموزد که باید آماده پاسخگویی به این مخالفت ها و کشمکش ها باشیم و همیشه برخوردی ملایم با مخالفان داشته باشد. بعضی از مخالفت ها می تواند به بحثی دوستانه تبدیل شود.( 2 تیموتائوس 6-4: 2 را بخوانید(. بعضی از درگیری ها و مخالفت ها باید نادیده گرفته شود و این کار بسیار سختی است ، مخصوصا زمانی که ما می خواهیم با امیال انسانی مبارزه کنیم و می خواهیم نیکی را به جا آوریم.( لوقا 28-27: 6 را بخوانید(. اگرچه نسبت به مخالفت ها و بدی ها پاسخگو خواهیم بود اما همانگونه که خدا ما را می بخشد ، ما نیز باید تلاش کنیم تا دیگران را ببخشیم.( افسسیان 32: 4 را بخوانید(.
بودن در کنار انسان های دیگر نیازمند قلبی مهربان است. اما اگر به جای ساختن پل ها ، دیوار بسازید نمی توانید در کنار آنها بمانید. " انسانِ‏ تنها " در جهان به کسی می گویند که خود را مرکز همه چیز می داند و فقط به خود توجه می کند و خود را از همه جدا می کند. ولی شما نمی توانید دیگران را دوست داشته باشید در صورتیکه فقط به خودتان فکر می کنید. تنها راه غلبه بر تنهایی این است که از ساختن دیوار دست برداشته و شروع به ساختن پل هایی در میان خود با دیگران کنیم. خطر کنید و کمک کردن به دیگران را شروع کنید. هزاران انسان در دنیا وجود دارند که به محبت شما نیاز دارند. برای کمک به آنها پلی ساخته و آنها را رها نکنید تا خشک و پژمرده شوند. نیاز است تا مکانی را پیدا کنید تا در آنجا با استفاده از استعداد های خود برای کمک به دیگران هدایایی فراهم کنید.
اینطور می گویند که " موفقیت موجب ساخت دیوار " و " شکست موجب ساخت پُل " می شود. بعضی اوقات با گفتن اینکه چقدر شرایط زندگی مان خوب پیش می رود ، هیچ کمکی به شخص مقابل نمی کنیم. اگر به شخصی بگوییم: " همه چیز برای من