FCHD OPVBIBLE | Page 58

‫ﺷﮑﺎﻓﺘﯽ؟ اﯾﻦ ﺷﮑﺎف ﺑﺮ ﺗﻮ ﺑﺎد.« ﭘﺲ او را ﻓﺎرص ﻧﺎم ﻧﻬﺎد. 03ﺑﻌﺪ از آن ﺑﺮادرش ﮐﻪ رﯾﺴﻤﺎن ﻗﺮﻣﺰ‬ ‫را ﺑﺮ دﺳﺖ داﺷﺖ ﺑﯿﺮون آﻣﺪ، و او را زارح ﻧﺎﻣﯿﺪ.‬ ‫93‬ ‫اﻣﺎ ﯾﻮﺳﻒ را ﺑﻪ ﻣﺼﺮ ﺑﺮدﻧﺪ، و ﻣﺮدی ﻣﺼﺮی، ﻓﻮﻃﯿﻔﺎر ﻧﺎم ﮐﻪ ﺧﻮاﺟﻪ و‬ ‫ﺳﺮدار اﻓﻮاج ﺧﺎﺻﻪ ﻓﺮﻋﻮن ﺑﻮد، وی را از دﺳﺖ اﺳﻤﺎﻋﯿﻠﯿﺎﻧﯽ ﮐﻪ او را ﺑﺪاﻧﺠﺎ ﺑﺮده ﺑﻮدﻧﺪ، ﺧﺮﯾﺪ. 2و‬ ‫ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﺎ ﯾﻮﺳﻒ ﻣﯽﺑﻮد، و او ﻣﺮدی ﮐﺎﻣﯿﺎب ﺷﺪ، و در ﺧﺎﻧﻪ آﻗﺎی ﻣﺼﺮی ﺧﻮد ﻣﺎﻧﺪ. 3و آﻗﺎﯾﺶ‬ ‫دﯾﺪ ﮐﻪ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﺎ وی ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ، و ﻫﺮ آﻧﭽﻪ او ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﺧﺪاوﻧﺪ در دﺳﺘﺶ راﺳﺖ ﻣﯽآورد. 4ﭘﺲ‬ ‫ﯾﻮﺳﻒ در ﻧﻈﺮ وی اﻟﺘﻔﺎت ﯾﺎﻓﺖ، و او را ﺧﺪﻣﺖ ﻣﯽﮐﺮد، و او را ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮد ﺑﺮﮔﻤﺎﺷﺖ و ﺗﻤﺎم‬ ‫ﻣﺎﯾﻤﻠﮏ ﺧﻮﯾﺶ را ﺑﺪﺳﺖ وی ﺳﭙﺮد. 5و واﻗﻊ ﺷﺪ ﺑﻌﺪ از آﻧﮑﻪ او را ﺑﺮ ﺧﺎﻧﻪ و ﺗﻤﺎم ﻣﺎﯾﻤﻠﮏ ﺧﻮد‬ ‫ﮔﻤﺎﺷﺘﻪ ﺑﻮد، ﮐﻪ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺧﺎﻧﻪ آن ﻣﺼﺮی را ﺑﺴﺒﺐ ﯾﻮﺳﻒ ﺑﺮﮐﺖ داد، و ﺑﺮﮐﺖ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ‬ ‫اﻣﻮاﻟﺶ، ﭼﻪ در ﺧﺎﻧﻪ و ﭼﻪ در ﺻﺤﺮا ﺑﻮد. 6و آﻧﭽﻪ داﺷﺖ ﺑﻪ دﺳﺖ ﯾﻮﺳﻒ واﮔﺬاﺷﺖ، و از آﻧﭽﻪ ﺑﺎ‬ ‫وی ﺑﻮد، ﺧﺒﺮ ﻧﺪاﺷﺖ ﺟﺰ ﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮرد. و ﯾﻮﺳﻒ ﺧﻮش اﻧﺪام و ﻧﯿﮏ ﻣﻨﻈﺮ ﺑﻮد.‬ ‫7و ﺑﻌﺪ از اﯾﻦ اﻣﻮر واﻗﻊ ﺷﺪ ﮐﻪ زن آﻗﺎﯾﺶ ﺑﺮ ﯾﻮﺳﻒ ﻧﻈﺮ اﻧﺪاﺧﺘﻪ، ﮔﻔﺖ: »ﺑﺎ ﻣﻦ ﻫﻤﺨﻮاب‬ ‫ﺷﻮ.« 8اﻣﺎ او اﺑﺎ ﻧﻤﻮده، ﺑﻪ زن آﻗﺎی ﺧﻮد ﮔﻔﺖ: »اﯾﻨﮏ آﻗﺎﯾﻢ از آﻧﭽﻪ ﻧﺰد ﻣﻦ در ﺧﺎﻧﻪ اﺳﺖ، ﺧﺒﺮ‬ ‫ﻧﺪارد، و آﻧﭽﻪ دارد، ﺑﻪ دﺳﺖ ﻣﻦ ﺳﭙﺮدهاﺳﺖ. 9ﺑﺰرﮔﺘﺮی از ﻣﻦ در اﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ و ﭼﯿﺰی از ﻣﻦ‬ ‫درﯾﻎ ﻧﺪاﺷﺘﻪ، ﺟﺰ ﺗﻮ، ﭼﻮن زوﺟﻪ او ﻣﯽﺑﺎﺷﯽ؛ ﭘﺲ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﺮﺗﮑﺐ اﯾﻦ ﺷﺮارت ﺑﺰرگ ﺑﺸﻮم و ﺑﻪ‬ ‫ﺧﺪا ﺧﻄﺎ ورزم؟« 01و اﮔﺮﭼﻪ ﻫﺮ روزه ﺑﻪ ﯾﻮﺳﻒ ﺳﺨﻦ ﻣﯽﮔﻔﺖ، ﺑﻪ وی ﮔﻮش ﻧﻤﯽﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ او‬ ‫ﺑﺨﻮاﺑﺪ ﯾﺎ ﻧﺰد وی ﺑﻤﺎﻧﺪ.‬ ‫11و روزی واﻗﻊ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ درآﻣﺪ، ﺗﺎ ﺑﻪ ﺷﻐﻞ ﺧﻮد ﭘﺮدازد و از اﻫﻞ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﺴﯽ آﻧﺠﺎ‬ ‫در ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺒﻮد. 21ﭘﺲ ﺟﺎﻣﻪ او را ﮔﺮﻓﺘﻪ، ﮔﻔﺖ: »ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺨﻮاب.« اﻣﺎ او ﺟﺎﻣﻪ ﺧﻮد را ﺑﻪ دﺳﺘﺶ رﻫﺎ‬ ‫ﮐﺮده، ﮔﺮﯾﺨﺖ و ﺑﯿﺮون رﻓﺖ.‬ ‫31و ﭼﻮن او دﯾﺪ ﮐﻪ رﺧﺖ ﺧﻮد را ﺑﻪ دﺳﺖ وی ﺗﺮک ﮐﺮد و از ﺧﺎﻧﻪ ﮔﺮﯾﺨﺖ، 41ﻣﺮدان‬ ‫ﺧﺎﻧﻪ را ﺻﺪا زد، و ﺑﺪﯾﺸﺎن ﺑﯿﺎن ﮐﺮده، ﮔﻔﺖ: »ﺑﻨﮕﺮﯾﺪ، ﻣﺮد ﻋﺒﺮاﻧﯽ را ﻧﺰد ﻣﺎ آورد ﺗﺎ ﻣﺎ را ﻣﺴﺨﺮه‬ ‫ﮐﻨﺪ، و ﻧﺰد ﻣﻦ آﻣﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺨﻮاﺑﺪ، و ﺑﻪ آواز ﺑﻠﻨﺪ ﻓﺮﯾﺎد ﮐﺮدم، 51و ﭼﻮن ﺷﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ آواز ﺑﻠﻨﺪ‬ ‫ﻓﺮﯾﺎد ﺑﺮآوردم، ﺟﺎﻣﻪ ﺧﻮد را ﻧﺰد ﻣﻦ واﮔﺬارده، ﻓﺮار ﮐﺮد و ﺑﯿﺮون رﻓﺖ.«‬ ‫ﮐﺘﺎب ﭘﯿﺪاﯾﺶ / ﻓﺼﻞ ﺳﯽ و ﻧﻬﻢ‬ ‫85‬