FCHD OPVBIBLE | Page 18

‫51‬ ‫ﺑﻌﺪ از اﯾﻦ وﻗﺎﯾﻊ، ﮐﻼم ﺧﺪاوﻧﺪ در رؤﯾﺎ، ﺑﻪ اﺑﺮام رﺳﯿﺪه، ﮔﻔﺖ: »ای اﺑﺮام‬ ‫ﻣﺘﺮس، ﻣﻦ ﺳﭙﺮ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ، و اﺟﺮ ﺑﺴﯿﺎر ﻋﻈﯿﻢ ﺗﻮ.«‬ ‫2اﺑﺮام ﮔﻔﺖ: »ای ﺧﺪاوﻧﺪ ﯾﻬﻮه، ﻣﺮا ﭼﻪ ﺧﻮاﻫﯽ داد، و ﻣﻦ ﺑﯽاوﻻد ﻣﯽروم، و ﻣﺨﺘﺎر ﺧﺎﻧﻪام،‬ ‫اﯾﻦ اﻟﻌﺎذار دﻣﺸﻘﯽ اﺳﺖ؟« 3و اﺑﺮام ﮔﻔﺖ: »اﯾﻨﮏ ﻣﺮا ﻧﺴﻠﯽ ﻧﺪادی، و ﺧﺎﻧﻪزادم وارث ﻣﻦ اﺳﺖ.«‬ ‫4در ﺳﺎﻋﺖ، ﮐﻼم ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﻪ وی در رﺳﯿﺪه، ﮔﻔﺖ: »اﯾﻦ وارث ﺗﻮ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺑﻮد، ﺑﻠﮑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ از‬ ‫ﺻﻠﺐ ﺗﻮ درآﯾﺪ، وارث ﺗﻮ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد.« 5و او را ﺑﯿﺮون آورده، ﮔﻔﺖ: »اﮐﻨﻮن ﺑﺴﻮی آﺳﻤﺎن ﺑﻨﮕﺮ و‬ ‫ﺳﺘﺎرﮔﺎن را ﺑﺸﻤﺎر، ﻫﺮﮔﺎه آﻧﻬﺎ را ﺗﻮاﻧﯽ ﺷﻤﺮد.« ﭘﺲ ﺑﻪ وی ﮔﻔﺖ: »ذرﯾﺖ ﺗﻮ ﭼﻨﯿﻦ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد.« 6و‬ ‫ﺑﻪ ﺧﺪاوﻧﺪ اﯾﻤﺎن آورد، و او، اﯾﻦ را ﺑﺮای وی ﻋﺪاﻟﺖ ﻣﺤﺴﻮب ﮐﺮد. 7ﭘﺲ وی را ﮔﻔﺖ: »ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻢ‬ ‫ﯾﻬﻮه ﮐﻪ ﺗﻮ را از اور ﮐﻠﺪاﻧﯿﺎن ﺑﯿﺮون آوردم، ﺗﺎ اﯾﻦ زﻣﯿﻦ را ﺑﻪ ارﺛﯿﺖ، ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺨﺸﻢ.« 8ﮔﻔﺖ: »ای‬ ‫ﺧﺪاوﻧﺪ ﯾﻬﻮه، ﺑﻪ ﭼﻪ ﻧﺸﺎن ﺑﺪاﻧﻢ ﮐﻪ وارث آن ﺧﻮاﻫﻢ ﺑﻮد؟« 9ﺑﻪ وی ﮔﻔﺖ: »ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﻣﺎده ﺳﻪ ﺳﺎﻟﻪ‬ ‫و ﺑﺰ ﻣﺎده ﺳﻪ ﺳﺎﻟﻪ و ﻗﻮﭼﯽ ﺳﻪ ﺳﺎﻟﻪ و ﻗﻤﺮی و ﮐﺒﻮﺗﺮی ﺑﺮای ﻣﻦ ﺑﮕﯿﺮ.«‬ ‫01ﭘﺲ اﯾﻦ ﻫﻤﻪ را ﺑﮕﺮﻓﺖ، و آﻧﻬﺎ را از ﻣﯿﺎن، دو ﭘﺎره ﮐﺮد، و ﻫﺮ ﭘﺎرهای را ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺟﻔﺘﺶ‬ ‫ﮔﺬاﺷﺖ، ﻟﮑﻦ ﻣﺮﻏ