جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 45

‎20‎ و خداوند به موسي گفت: بامدادان برخاسته پيش روي فرعون بايست. اينك بسوي آب بيرون مي آيد. و او را بگو: خداوند چنين مي گويد: قوم مرا رها كن تا مرا عبادت نمايند ،
‎21‎ زيرا اگر قوم مرا رها نكني ، همانا من بر تو و بندگانت و قومت و خانه هايت انواع مگسها فرستم و خانه هاي مصريان و زميني نيز كه برآنند از انواع مگسها پر خواهد شد.
‎22‎ و در آن روز زمين جوشن را كه قوم من در آن مقيمند ، جدا سازم كه در آنجا مگسي نباشد تا بداني كه من در ميان اين زمين يهوه هستم.
‎23‎ و فرقي در ميان قوم خود و قوم تو گذارم. فردا اين علامت خواهد شد. ‎24‎ و خداوند چنين كرد و انواع مگسهاي بسيار به خانة فرعون و به خانه هاي بندگانش و به تمامي زمين مصر آمدند و زمين از مگسها ويران شد.
‎25‎ و فرعون موسي و هارون را خوانده گفت: برويد و براي خداي خود قرباني در اين زمين بگذرانيد. ‎26‎ موسي گفت: چنين كردن نشايد زيرا آنچه مكروه مصريان است براي يهوه خداي خود ذبح مي كنيم. اينك چون مكروه مصريان را پيش روي ايشان ذبح نماييم ، آيا ما را سنگسار نمي كنند ؟
‎27‎ سفر سه روز به صحرا برويم و براي يهوه خداي خود قرباني بگذرانيم چنانكه به ما امر خواهد فرمود.
‎28‎ فرعون گفت: من شما را رهايي خواهم داد تا براي يهوه ، خداي خود ، در صحرا قرباني گذرانيد ليكن بسيار دور مرويد و براي من دعا كنيد. ‎29‎ موسي گفت: همانا من از حضورت بيرون مي روم و نزد خداوند دعا مي كنم و مگسها از فرعون و بندگانش و قومش فردا دور خواهند شد. اما زنهار فرعون بار ديگر حيله نكند كه قوم را رهايي ندهد تا براي خداوند قرباني گذرانند.
‎30‎ پس موسي ازحضور فرعون بيرون شده ، نزد خداوند دعا كرد ،
‎31‎ و خداوند موافق سخن موسي عمل كرد و مگسها را از فرعون و بندگانش و قومش دور كرد كه يكي باقي نماند.
‎32‎ اما در اين مرتبه نيز فرعون دل خود را سخت ساخته ، قوم را رهايي نداد.
9
1 و خداوند به موسي گفت: نزد فرعون برو و به وي بگو: يهوه خداي عبرانيان چنين مي گويد: قوم مرا رها كن تا مرا عبادت كنند.
2 زيرا اگر تو از رهايي دادن ابا نمايي و ايشان را باز نگاه داري ،
3 همانا دست خداوند بر مواشي تو كه در صحرايند خواهد شد ، بر اسبان و الاغان و شتران وگاوان و گوسفندان ، يعني وبايي بسيار سخت. 4 و خداوند در ميان مواشي اسرائيليان و مواشي مصريان فرقي خواهد گذاشت كه از آنچه مال بني اسرائيل است ، چيزي نخواهد مرد.
5 و خداوند وقتي معين نموده ، گفت: فردا خداوند اين كار در اين زمين خواهد كرد. 6 پس در فردا خداوند اين كار را كرد و همه مواشي مصريان مردند و از مواشي بني اسرائيل يك هم نمرد.
7 و فرعون فرستاد و اينك از مواشي اسرائيليان يكي هم نمرده بود. اما دل فرعون سخت شده ، قوم را رهايي نداد. 8 و خداوند به موسي و هارون گفت: از خاكستر كوره ، م�شتهاي خود را پر كرده ، برداريد و موسي آن را به حضور فرعون بسوي آسمان برافشاند� ،
9 و غبار خواهد شد بر تمامي زمين مصر و سوزشي كه دم�لها بيرون آورد بر انسان و بر بهايم در تمامي زمين مصر خواهد شد.
‎10‎ پس از خاكستر كوره گرفتند و به حضور فرعون ايستادند و موسي آن را بسوي آسمان پراكنده ، و سوزشي پديد شده ، دملها بيرون آورد ، در انسان و در بهايم.
‎11‎ و جادوگران به سبب آن سوزش به حضور موسي نتوانستند ايستاد ، زيرا كه سوزش بر جادوگران و بر همة مصريان بود.
‎12‎ و خداوند دل فرعون را سخت ساخت كه بديشان گوش نگرفت ، چنانكه خداوند به موسي گفته بود.
نمايند.
‎13‎ و خداوند به موسي گفت: بامدادان برخاسته ، پيش روي فرعون بايست ، و به وي بگو: يهوه خداي عبرانيان چنين مي گويد: قوم مرا رها كن تا مرا عبادت
‎14‎ زيرا در اين دفعه تمامي بلاياي خود را بر دل تو و بندگانت و قومت خواهم فرستاد ، تا بداني كه در تمام جهان مثل من نيست.
‎15‎ زيرا اگر تاكنون دست خود را دراز كرده ، و تو را و قومت را به وبا مبتلا ساخته بودم ، هر آينه از زمين هلاك مي شدي. ‎16‎ ولكن براي همين تو را برپا داشته ام تا قدرت خود را به تو نشان دهم ، و نام من در تمامي جهان شايع شود.
‎17‎ و آيا تا بحال خويشتن را بر قوم من برتر مي سازي و ايشان را رهايي نمي دهي ؟ ‎18‎ همانا فردا اين وقت ، تگرگي بسيار سخت خواهم بارانيد ، كه مثل آن در مصر از روز بنيانش تا كنون نشده است.
‎19‎ پس الآن بفرست و مواشي خود و آنچه را در صحرا داري جمع كن ، زيرا كه بر هر انسان و بهايمي كه در صحرا يافته شوند ، و به خانه ها جمع نشوند تگرگ فرود خواهد آمد و خواهند مرد.
‎20‎ پس هر كس از بندگان فرعون كه از قول خداوند ترسيد ، نوكران و مواشي خود را به خانه ها گريزانيد.
‎45‎