جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 333

8 و داود و تمامي اسرائيل با سرود و بربط و عود و دف و سنج و كرنا به قوت تمام به حضور خدا وجد مي نمودند.
9 و چون به خرمنگاه كيدون رسيدند ع�ر�ا دست خود را دراز كرد تا تابوت را بگيرد زيرا گاوان مي لغريدند.
‎10‎ و خشم خداوند بر ع�ر�ا افروخته شده ، او را زد از آن جهت كه دست خود را دراز كرد و در آنجا به حضور خدا مرد.
‎11‎ و داود محزون شد چونكه خداوند بر ع�ر�ا رخنه نمود و آن مكان را تا امروز فار�ص ع�ر�ا ناميد.
‎12‎ و در آن روز داود از خدا ترسان شده ، گفت: تابوت خدا را نزد خود چگونه بياورم ؟
‎13‎ پس داود تابوت را نزد خود به شهر داود نياورد بلكه آن را به خانة ع�وبيد َاد�وم ج� َّتي برگردانيد. ‎14‎ و تابوت خدا نزد خاندان ع�وبيد َاد�وم در خانه اش سه ماه ماند و خداوند خانة ع�وبيد َاد�وم و تمامي مايملك او را بركت داد.
‎14‎ 1 و حيرام پادشاه صور ، قاصدان با چوب سرو آزاد و بنايان و نجاران نزد داود فرستاد تا خانه اي براي او بسازند.
2 و داود دانست كه خداوند او را به پادشاهي اسرائيل استوار داشته است ، زيرا كه سلطنتش به خاطر قوم او اسرائيل به درجة بلند برافراشته شده بود.
3 و داود در اورشليم با زنان گرفت ، و داود پسران و دختران ديگر توليد نمود. 4 و اين است نامهاي فرزنداني كه در اورشليم براي وي به هم رسيدند: 5 و ي ِب�حار و ا َل�يش ُوع و َال�يفا َلط ،
6 و ُنوج�ه و نا َفج و ياف ِيع ،
7 و َاليشام�ع و ي�ع�لياداع و َال�ي� َف َلط.
َشم�وع و ُشوباب و ناتان و س�ليمان ،
8 و چون فلسطينيان شنيدند كه داود به پادشاهي تمام اسرائيل مسح شده است ، پس بطلبند ؛ و چون داود شنيد ، به مقاتله ايشان برآمد.
9 و فلسطينيان آمده ، در وادي رفائيم منتشر شدند.
‎10‎ و داود از خدا مسألت نموده ، گفت: آيا به مقابلة فلسطينيان برآيم و آيا ايشان را به دست من تسليم خواهي نمود ؟ خداوند اورا گفت: برآي و ايشان را به دست تو تسليم خواهم كرد.
‎11‎ پس به ب�ع�ل ف َراصيم برآمدند و داود ايشان را در آنجا شكست داد و داود گفت: خدا بر دشمنان من به دست من مثل رخنة آب رخنه كرده است ‏.»‏ بنابراين آن مكان را ب�ع�ل َفراص�يم نام نهادند.
‎12‎ و خدايان خود را در آنجا ترك كردند و داود امر فرمود كه آنها را به آتش بسوزانند.
‎13‎ و فلسطينيان بار ديگر در آن وادي منتشر شدند.
سازد.
‎14‎ و داود باز از خدا سؤال نموده و خدا او را گفت: از عقب ايشان مرو بلكه از ايشان رو گردانيده ، در مقابل درختان توت به ايشان نزديك شو.
‎15‎ و چون در سر درختان توت آواز قدمها بشنوي ، آنگاه براي جنگ بيرون شو ، زيرا خدا پيش روي تو بيرون رفته است تا لشكر فلسطينيان را مغلوب
‎16‎ پس داود بر وفق آنچه خدا او را امر فرموده بود ، عمل نمود و لشكر فلسطينيان را از ِج ْتع�ون تا جازر شكست دادند.
‎17‎ و اسم داود در جميع اراضي شيوع يافت و خداوند ترس او را بر تمامي ام�ت ها مستولي ساخت.
‎15‎ 1 و داود در شهر خود خانه ها بنا كرد و مكاني براي تابوت خدا مهيا ساخته ، خيمه اي به جهت آن برپا نمود.
2 آنگاه داود فرمود كه غير از لاويان كسي تابوت خدا را برندارد زيرا خداوند ايشان را برگزيده بود تا تابوت خدا را بردارند و او را هميشه خدمت نمايند.
3 و داود تمامي اسرائيل را در اورشليم جمع كرد تا تابوت خداوند را به مكاني كه برايش مهيا ساخته بود ، بياورند. 4 و داود پسران هارون و لاويان را جمع كرد. 5 و از بني ق َهات ُاورئييل رئيس و صد و بيست نفر برادرانش را.
6 از بني م�راري ، ع�ساياي رئيس و دويست و بيست نفر برادانش را.
7 از بني ج�ر� ُشوم ، يوئيل رئيس و صد و سي نفر از برادرانش را. 8 از بني اليصافان ، َشم�ع�ياي رئيس و دويست نفر برادرانش را.
9 از بني ح�ب�ر�ون ، ا�يل�يئيل رئيس و هشتاد نفر برادرانش را.
‎10‎ از ع�زيئيل ، ع�م�يناداب رئيس و صد و دوازده نفر برادرانش را.
‎11‎ و داود صادوق و ابياتا ِر َكه� َنه و لاويان يعني ُا ِريئيل و ع�سايا و يوئيل و َشم�ع�يا و ا� ِيل ِيئيل و ع�م�يناد اب را خوانده ،
‎333‎