جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 303

‎33‎ و او گفت: او را بيندازيد. پس او را به زير انداختند و قدري از خونش بر ديوار و اسبان پاشيده شد و او را پايمال كرد. ‎34‎ و داخل شده ، به اكل و شرب مشغول گشت. پس گفت: » اين زن ملعون را نظر كنيد ، و او را دفن نماييد ، زيرا كه او دختر پادشاه است. ‎35‎ اما چون براي دفن كردنش رفتند ، جز كاسه سر و پايها و كفهاي دست ، چيزي از او نيافتند.
‎36‎ پس برگشته ، وي را خبر دادند. و او گفت: اين كلام خداوند است كه به واسطة بندة خود ، ايلي�اي ت ْشبي تك ّلم نموده ، گفت كه سگان گوشت ايزابل را در ملك ي� ْزرعي�ل خواهند خورد.
‎37‎ و لاش ايزايل مثل سرگين به روي زمين ، در ملك ي�ر�رعي�ل خواهد بود ، به طوري كه نخواهند گفت كه اين ايزابل است.
‎10‎ 1 و هفتاد پسر َاخاب در سامره بودند. پس ييه�و مكتوبي نوشته ، به سامره نزد سروران ي� ْزرعيل كه مشايخ و مربيان پسران ا َخاب بودند فرستاده ، گفت:
2 الآن چون اين مكتوب به شما برسد چونكه پسران آقاي شما به ارابه ها و اسبان و شهر حصاردار و اسلحه با شما است ،
3 پس بهترين و نيكوترين پسران آقاي خود را انتخاب كرده ، او را بر كرسي پدرش بنشانيد و به جهت خانة آقاي خود جنگ نماييد. 4 اما ايشان به شدت ترسان شدند و گفتند: » اينك دو پادشاه نتوانستند با او مقاومت نمايند ، پس ما چگونه مقاومت خواهيم كرد ؟
5 پس ناظر خانه و رئيس شهر و مشايخ و مربيان را نزد ييه�و فرستاده ، گفتند: » ما بندگان تو هستيم و هر چه به ما بفرمايي بجا خواهيم آورد ؛ كسي را پادشاه نخواهيم ساخت. آنچه درنظر تو پسند آيد ، به عمل آور.
6 پس مكتوبي ديگر به ايشان نوشت و گفت: » اگر شما با من هستيد و سخن مرا خواهيد شنيد ، سرهاي پسران آقاي خود را بگيريد و فردا مثل اين وقت نزد من به ي�ر�رعيل بياييد ، و آن پادشاه زادگان كه هفتاد نفر بودند ، نزد بزرگان شهر كه ايشان را تربيت مي كردند ، مي بودند.
7 و چون آن مكتوب نزد ايشان رسيد ، پادشاه زادگان را گرفته ، هر هفتاد نفر را كشتند و سرهاي ايشان را در سبدها گذاشته ، به ي� ْزرعيل ، نزد وي فرستادند.
8 و قاصدي آمده ، او راخبر داد و گفت: » سرهاي پسران پادشاه را آوردند. او گفت: آنها را به دو توده نزد دهنة دروازه تا صبح بگذاريد.
9 بامدادان چون بيرون رفت ، بايستاد و به تمامي قوم گفت: شما عادل هستيد. اينك من بر آقاي خود شوريده ، او را كشتم. اما كيست كه جميع اينها را كشته است ؟
‎10‎ پس بدانيد كه از كلام خداوند كه خداوند دربارة خاندان َاخاب گفته است ، حرفي به زمين نخواهد افتاد و خداوند آنچه را كه به واسطة بندة خود ايلي�ا گفته ، بجا آورده است.
‎11‎ و ييه�و جميع باقي ماندگان خاندان ا َخاب را كه در ي� ْزر�عيل بودند ، كشت ، و تمامي بزرگانش و َا ْصد�قايش و كاهنانش را تا از برايش كسي باقي نماند.
‎12‎ پس برخاسته ، و روانه شده ، به سامره آمد و چون در راه به بيت ع� ْق د� شبانان رسيد ،
گوييم.
‎13‎ ييه�و به برادران َا َخ ْزيا ، پادشاه يهودا دچار شده ، گفت: شما كيستيد ؟ گفتند: برادران َا َخ ْزيا هستيم و مي آييم تا پسران پادشاه و پسران م� َلك ه را تحي�ت
‎14‎ او گفت: اينها را زنده بگيريد ‏.»‏ پس ايشان را زنده گرفتند و ايشان را كه چهل و دو نفر بودند ، نزد چاه بيت ع�قد كشتند كه از ايشان احدي رهايي نيافت.
‎15‎ و چون از آنجا روانه شد ، به ي�ه�ونا داب بن ر�كاب كه به استقبال او مي آمد ، برخورد و او را تحي�ت نموده ، گفت كه آيا دل تو راست است ، مثل دل من با دل تو ؟ ي� ه�وناداب جواب داد كه راست است. گفت: اگر هست ، دست خود را به من بده. پس دست خود را به او داد و او وي را نزد خود به ارابه بركشيد.
‎16‎ و گفت: همراه من بيا ، و غيرتي كه براي خداوند دارم ، ببين. و او را بر ارابة وي سوار كردند. ‎17‎ و چون به سامره رسيد ، تمامي باقي ماندگان َاخاب را كه در سامره بودند ، ُكشت به حدي كه اثر او را نابود ساخت برحسب كلامي كه خداوند به ايلي�ا گفته بود.
‎18‎ پس ييه�و تمامي قوم را جمع كرده ، به ايشان گفت: » َاخاب ب�ع�ل را پرستش كثير خواهد نمود. ‎19‎ پس الآن جميع انبياي ب�ع�ل و جميع پرستندگانش و جميع َكه�نة او را نزد من بخوانيد و احدي از ايشان غايب نباشد زيرا قصد ذبح عظيمي براي ب�ع�ل دارم. هر كه حاضر نباشد زنده نخواهد ماند. اما ييه�و اين را از راه حيله كرد تا پرستندگان ب�ع�ل را هلاك سازد.
‎20‎ و ييه�و گفت: محفلي مقدس براي ب�ع�ل تقديس نماييد. و آن را اعلان كردند.
‎21‎ و ييه�و نزد تمامي اسرائيل فرستاد و تمامي پرستندگان �بع�ل آمدند و احدي باقي نماند كه نيامد و به خانة ب�ع�ل داخل شدند و خانة ب�ع�ل سرتاسر پر شد.
‎22‎ و به ناظر مخزن لباس گفت كه براي جميع پرستندگان ب�ع�ل لباس بيرون آور. و او براي ايشان لباس بيرون آورد.
‎23‎ و ييه�و و يهوناداب بن ركاب به خانة ب�ع�ل داخل شدند و به پرستندگان ب�ع�ل گفت: تفتيش كرده ، دريافت كنيد كه كسي از بندگان ي�ه�و�ه در اينجا با شما نباشد ، مگر بندگان ب�ع�ل و بس.
‎303‎