جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 201

5 و يائير وفات يافته ، در قام�ون دفن شد.
6 و بني اسرائيل باز درنظر خداوند شرارت ورزيده ، ب�ع�ل�يم و ع�ش ْتار�و�ت و خدايان ارام و خدايان صيدون و خدايان موآب و خدايان بني ع�م�ون و خدايان فلسطينيان را عبادت نمودند ، و يهوه را ترك كرده ، او را عبادت نكردند.
7 و غضب خداوند بر اسرائيل افروخته شده ، ايشان را به دست فلسطينيان و به دست بني ع�م�ون فروخت.
8 و ايشان در آن سال بر بني اسرائيل ستم و ظلم نمودند ، و بر جميع بني اسرائيل كه به آن طرف ُار�د�ن در زمين اموريان كه در ِج ْلعاد باشد ، بودند ، هجده سال ظلم كردند.
‎11‎
9 و بني ع�م�ون از ا ُر�د�ن عبور كردند ، تا با يهودا و بنيامين و خاندان افرايم نيز جنگ كنند. و اسرائيل در نهايت تنگي بودند.
‎10‎ و بني اسرائيل نزد خداوند فرياد برآورده ، گفتند: به تو گناه كرده ايم ، چونكه خداي خود را ترك كرده ، بعليم را عبادت نموديم.
‎11‎ خداوند به بني اسرائيل گفت: آيا شما را از مصريان و اموريان و بني ع�م�ون و فلسطينيان رهايي ندادم ؟
‎12‎ و چون صيدونيان و عناليقيان و معونيان بر شما ظلم كردند ، نزد من فرياد برآورديد و شما را از دست ايشان رهايي دادم.
‎13‎ ليكن شما مرا ترك كرده ، خدايان غير را عبادت نموديد ، پس ديگر شما را رهايي نخواهم داد. ‎14‎ برويد و نزد خداياني كه اختيار كرده ايد ، فرياد برآوريد ، و آنها شما را در وقت تنگي شما رهايي دهند.
‎15‎ بني اسرائيل به خداوند گفتند: گناه كرده ايم ؛ پس برحسب آنچه درنظر تو پسند آيد به ما عمل نما ؛ فقط امروز ما را رهايي ده. ‎16‎ پس ايشان خدايان غير را از ميان خود دور كرده ، يهوه را عبادت نمودند ، و دل او به سبب تنگي اسرائيل محزون شد.
‎17‎ پس بني ع�م�و ن جمع شده ، در ج ِل ْعاد اردو زدند ، و بني اسرائيل جمع شده ، در م�ص ْف َه اردو زدند. ‎18‎ و قوم يعني سروران ِج ْلعاد به يكديگر گفتند: » كيست آن كه جنگ را با بني ع�م�ون شروع كند ؟ پس وي سردار جميع ساكنان ج ِل ْعاد خواهد بود.
1 و ي�ف ْتاح ِج ْلعادي مردي زورآور ، شجاع ، و پسر فاحشه اي بود ؛ و ِج ْلعاد ي�ف ْتاح را توليد نمود.
2 و زن ِج ْلعاد پسران براي وي زاييد ، و چون پسران زنش بزرگ شدند ، ي�ف ْتاح را بيرون كرده ، به وي گفتند: تو در خانه پدر ما ميراث نخواهي يافت ، زيراكه تو پسر زن ديگر هستي.
3 پس ي� ْفتاح از حضور برادران خود فرار كرده ، در زمين طوب ساكن شد ؛ و مردان باطل نزد ي� ْفتاح جمع شده ، همراه وي بيرون مي رفتند. 4 و واقع شد بعد از مرور ايام كه بني ع�م�ون با اسرائيل جنگ كردند.
5 و چون بني ع�م�و ن با اسرائيل جنگ كردند ، مشايخ ِج ْلعاد رفتند تا ي� ْفتاح را از زمين طوب بياورند. 6 و به ي� ْفتاح گفتند: » بيا سردار ما باش تا با بني ع�م�ون جنگ نماييم ‏،»‏
باشي.
7 ي�ف ْتاح به مشايخ ج ِل ْعاد گفت: آيا شما به من بغض ننموديد ؟ و مرا از خانة پدرم بيرون نكرديد ؟ و الآن چونكه در تنگي هستيد چرا نزد من آمده ايد ؟
8 مشايخ ج ِل ْعاد به ي�ف ْتاح گفتند: از اين سبب الآن نزد تو برگشته ايم تا همراه ما آمده ، با بني ع�م�و ن جنگ نمايي ، و بر ما و بر تمامي ساكنان ج� ْلعاد سردار
9 ي�ف ْتاح به مشايخ ج ِل ْعاد گفت: اگر مرا براي جنگ كردن با بني ع�م�ون باز آوريد و خداوند ايشان را به دست من بسپار ، آيا من سردار شما خواهم بود ؟
‎10‎ و مشايخ ج ِل ْعاد به ي�ف ْتاح گفتند: » خداوند درميان ما شاهد باشد كه البته برحسب سخن تو عمل خواهيم نمود.
‎11‎ پس ي�ف ْتاح با مشايخ ِج ْلعاد رفت و قوم او را بر خود رئيس و سردار خداوند در م�ص ْف َه گفت.
‎12‎ و ي�ف ْتاح قاصدان نزد ملك بني ع�م�و ن فرستاده ، گفت: » تو را با من چه كار است كه نزد من آمده اي تا با زمين من جنگ نمايي ؟
‎13‎ ملك بني ع�م�ون به قاصدان ي�ف ْتاح گفت: » از اين سبب كه اسرائيل چون از مصر بيرون آمدند ، زمين مرا از َار� ُنون تا يبوق و ُار�د�ن� گرفتند. پس الآن آن زمينها را به سلامتي به من رد نما.
‎14‎ و ي� ْفتاح باز ديگر قاصدان نزد ملك بني ع�م�و ن فرستاد ،
‎15‎ و او را گفت كه » ي� ْفتاح چنين مي گويد: اسرائيل زمين موآب و زمين بني ع�م�ون را نگرفت. ‎16‎ زيراكه چون اسرائيل از مصر بيرون آمدند ، در بيابان تا بحر قلزم سفر كرده ، به قادش رسيدند.
‎17‎ و اسرائيل رسولان نزد ملك ادوم فرستاده ، گفتند: تمنا اينكه از زمين تو بگذريم. اما ملك ادوم قبول نكرد ، و نزد ملك موآب نيز فرستادند و او راضي نشد. پس اسرائيل در قادش ماندند.
‎18‎ پس در بيابان سير كرده ، زمين ادوم و زمين موآب را دور زدند و به جانب شرقي زمين موآب آمده ، به آن طرف َار� ُنو ن اردو زدند ، و به حدود موآب ، داخل نشدند ، زيرا كه َاد� ُنون حد موآب بود.
‎19‎ و اسرائيل رسولان نزد سيحون ، ملك اموريان ، ملك حشبون ، فرستادند ، و اسرائيل به وي گفتند: تمنا اينكه از زمين تو به مكان خود عبور نماييم.
‎201‎