جزو «بیست و دو» درس آموزشی از کتاب مقدّس کتاب مقدّس؛ عهد عتیق؛ کامل | Page 151

8 و خوك زيرا شكافته س�م است ، ليكن نشخوار نمي كند ، اين براي شما نجس است. از گوشت آنها مخوريد و لاش آنها را لمس مكنيد.
9 از همة آنچه در آب است اينها را بخوريد: هر چه پر و فلس دارد ، آنها را بخوريد.
‎10‎ و هرچه پر و فلس ندارد مخوريد ، براي شما نجس است.
‎11‎ و همة مرغان طاهر بخوريد.
‎12‎ و اين است آنهايي كه نخوريد: عقاب و استخوان خوار و نس ِر بحر ،
‎13‎ و لاشخور و شاهين و كركس به اجناس آن ؛ ‎14‎ و هر غ ُراب به اجناس آن ؛
‎15‎ و شترمرغ و ج�غد و مرغ دريايي و باز ، به اجناس آن ؛ ‎16‎ و بوم و بوتيمار و قاز ؛
‎17‎ و قائت و ر� َخم و غو�اص ؛
‎18‎ و َل ْق َلق� و گ ُلنك ، به اجناس آن ؛ و ه�د�ه�د و شبپره.
‎19‎ و همة حشرات بالدار براي شما نجس اند ؛ خورده نشوند. ‎20‎ اما از همة مرغان طاهر بخوريد.
‎21‎ هيچ ميته مخوريد ؛ به غريبي كه درون دروازه هاي تو باشد بده تا بخورد ، يا به اجنبي بفروش ، زيرا كه تو براي ي�ه�و�ه ، خدايت ، قوم مقدس هستي. و بزغاله را در شير مادرش مپز.
‎22‎ ع�شر تمامي محصولات مزرعة خود را كه سال به سال از زمين برآيد ، البته بده.
‎23‎ و به حضور ي�ه�و�ه خدايت در مكاني كه برگزيند تا نام خود را در آنجا ساكن سازد ، عشر غله و شيره و روغن خود را و نخست زادگان رمه و گله خويش را بخور ، تا بياموزي كه از ي�ه�و�ه خدايت همه اوقات بترسي.
‎24‎ و اگر راه از برايت دور باشد كه آن را نمي تواني برد ، و آن مكاني كه ي�ه�و�ه ، خدايت ، خواهد برگزيد تا نام خود را در آن بگذارد ، وقتي كه ي�ه�و� ه ، خدايت ، تو را بركت دهد ، از تو دور باشد ،
‎25‎ پس آن را به نقره بفروش و نقره را بدست خود گرفته ، به مكاني كه ي�ه�و�ه خدايت برگزيند ، برو. ‎26‎ و نقره را براي هرچه دلت مي خواهد از گاو و گوسفند و شراب و مسكرات و هرچه دلت از تو بطلبد ، بده ، و در آنجا بحضور ي�ه�و�ه.
‎27‎ و لاوي اي را كه اندرون دروازه هايت باشد ، ترك منما چونكه او را با تو حص ّه و نصيبي نيست. ‎28‎ و در آخر هر سه سال تمام ع�شر محصول خود را در همان سال بيرون آورده ، در اندرون دروازه هايت ذخيره نما.
‎29‎ و لاوي چونكه با تو حص ّه و نصيبي ندارد و غريب و يتيم و بيوه زني كه درون دروازه هايت باشند ، بيايند و بخورند و سير شوند ، تا ي�ه�و�ه ، خدايت ، تو را در همة اعمال دستت كه مي كني ، بركت دهد.
‎15‎ 1 و در آخر هر هفت سال ، انفكاك نمايي.
2 و قانون انفكاك اين باشد: هر طلبكاري قرضي را كه به همساية خود داده باشد منفك� سازد ، و از همسايه و برادر خود مطالبه نكند ، چونكه انفكاك خداوند اعلان شده است.
3 از غريب مطالبه تواني كرد ، اما هر آنچه از مال تو نزد برادرت باشد ، دست تو آن را منفك� سازد ، 4 تا نزد تو هيچ فقير نباشد ، زيرا كه خداوند تو را در زميني كه ي�ه�و�ه ، خدايت ، براي نصيب و ملك به تو مي دهد ، البته بركت خواهد داد ، 5 اگر قول ي�ه�وه ، خدايت ، را به دقت بشنوي تا متوجه شده ، جميع اين اوامر را كه من امروز به تو امر مي فرمايم بجا آوري. 6 زيرا كه ي�ه�و�ه ، خدايت ، تو را چنانكه گفته است بركت خواهد داد ، و به امت هاي بسيار قرض خواهي داد ، ليكن تو مديون نخواهي شد ، و بر امت هاي بسيار تسلط خواهي نمود ، و ايشان بر تو مسلط نخواهند شد.
7 اگر نزد تو در يكي از دروازه هايت ، در زميني كه ي� ه�و� ه ، خدايت ، به تو مي بخشد ، يكي از برادرانت فقير باشد ، دل خود را سخت مساز ، و دستت را بر برادر فقير خود مبند.
8 بلكه البته دست خود را بر او گشاده دار ، و به قدر كفايت ، موافق احتياج او به او قرض بده.
9 و باحذر باش مبادا در دل تو فكر زشت باشد ، و بگويي سال هفتم يعني سال انفكاك نزديك است ، و چشم تو بر برادر فقير خود بد شده ، چيزي به او ندهي و او از تو نزد خداوند فرياد برآورد ، برايت گناه باشد.
‎151‎