IranSkyMag Nov. 2013 | Page 29

‫جين آن گاديا، مديرعامل ‪Virgin Money‬‬ ‫صبح شما كي و چطور شروع مي شود؟‬ ‫مواقعــي كــه قــرار نيســت مســافرت بــروم، هــر روز‬ ‫02:6 دقيقــه بيــدار مــي شــوم. بــدون ســاعت زنــگ دار!‬ ‫مــن هميشــه هميــن موقــع روز بيــدار مــي شــوم حتــي در‬ ‫روزهـاي تعطيـل آخـر هفتـه. اول ايميـل چـك مـي كنـم و به‬ ‫ـ ـ ـ ـ‬ ‫ـ ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫مهــم تريــن هــا جــواب مــي دهــم اصــا بــدون جــواب‬ ‫دادن بــه ايميــل هــا نمــي توانــم هيــچ كاري بكنــم! بعــد‬ ‫ب ـه وب س ـايت خب ـري س ـر م ـي زن ـم و بع ـد توئيت ـر را چ ـك‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫مي كنم.‬ ‫صبحانـه خـوردن بـا خانـواده قـدم بعـدي اسـت و بـا دختـرم‬ ‫ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ ـ‬ ‫ـ ـ‬ ‫ـ ـ‬ ‫در راه مدرســه صحبــت مــي كنــم. كار بعــد از ايــن شــروع‬ ‫م ـي ش ـود. اي ـن ط ـوري م ـي توان ـم زندگ ـي نرمال ـي داش ـته‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ ـ ـ ـ‬ ‫باش ـم.‬ ‫ـ‬ ‫چه زماني پشت ميز كارتان مي نشينيد؟‬ ‫ح ـدود 03:8 صب ـح و هم ـه اش درح ـال ايمي ـل زدن هس ـتم.‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫كارهــا بــا ايميــل پيــش مــي رود. ايــن قبــا ديوانــه ام‬ ‫مـي كـرد. امـا ديگـر بـا آن كنـار آمـده ام و متوجـه شـده ام‬ ‫ـ ـ‬ ‫ـ ـ‬ ‫ـ ـ ـ‬ ‫ـ ـ‬ ‫كـه بـه كمـك ايميـل واقعـا كارهـا سـريع تـر پيـش مـي رود.‬ ‫ـ ـ ـ ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ ـ ـ‬ ‫ح ـاال ي ـك ايمي ـل ش ـخصي ه ـم دارم ك ـه باع ـث م ـي ش ـود‬ ‫ـ ـ ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ ـ‬ ‫ـ ـ‬ ‫بتوانـم ميـان زندگـي خصوصـي و كاري ام فاصلـه بنـدازم.‬ ‫ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ ـ‬ ‫چه زماني به خانه برمي گرديد؟‬ ‫ســعي مــي كنــم كــه 7 شــب خانــه باشــم. امــا اگــر بــه‬ ‫مســافرت كاري رفتــه باشــم بعضــي اوقــات تــا حــدود‬ ‫01 ش ـب كار م ـي كن ـم ت ـا بتوان ـم بع ـد از بازگش ـت‌، بيش ـتر‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ ـ‬ ‫ـ ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫ب ـه زندگ ـي ام برس ـم. ب ـه ه ـر ح ـال س ـعي م ـي كن ـم پش ـت‬ ‫ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫مي ـز ايمي ـل ج ـواب نده ـم و همزم ـان ب ـه كار ديگ ـري ه ـم‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫بپ ـردازم. مث ـا پي ـاده روي.‬ ‫ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫چه زمانی می خوابید؟‬ ‫س ـعی م ـی کن ـم 03:01 ش ـب در رخ ـت خ ـواب باش ـم. مث ـل‬ ‫ـ ـ‬ ‫ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ ـ ـ‬ ‫خــرس ســنگین مــی خوابــم. اصــوال اگــر در ســفر نباشــم‬ ‫بایـد شـبی ۸ سـاعت بخوابـم. بـه همیـن خاطـر هیـچ وقـت‬ ‫ـ ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ ـ‬ ‫احس ـاس خس ـتگی نم ـی کن ـم.‬ ‫ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫روزهای تعطیل را چگونه می گذرانید؟‬ ‫عاشــق آخــر هفتــه هــا هســتم. ســعی مــی کنــم در ایــن‬ ‫دو روز تعطیـل قبـل از آنکـه بقیـه بیـدار شـوند بیـرون بـدوم.‬ ‫ـ‬ ‫ـ ـ ـ ـ ـ‬ ‫ـ ـ‬ ‫بعـد بچـه هـا را بیـرون مـی بـرم. شـنبه شـب هـا اصـوال بـا‬ ‫ـ ـ ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ ـ‬ ‫ـ ـ ـ ـ‬ ‫دوس ـتانمان ش ـام م ـی خوری ـم و بع ـد یکش ـنبه ه ـا ت ـا ح ـدود‬ ‫ـ ـ ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫سـاعت ۴ بعدازظهـر، وقـت بـودن بـا خانـواده اسـت. بعـدش‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ ـ‬ ‫ـ ـ ـ‬ ‫ـ‬ ‫يــك موســیقی آرام مــی گــذارم و آمــ b