ﻣﯽﺷﻮد. 6ﺳﻨﮕﻬﺎﯾﺶ ﻣﮑﺎن ﯾﺎﻗﻮت ﮐﺒﻮد اﺳﺖ و ﺷﻤﺸﻬﺎی ﻃﻼ دارد. 7آن راه را ﻫﯿﭻ ﻣﺮغ ﺷﮑﺎری
ﻧﻤﯽداﻧﺪ، و ﭼﺸﻢ ﺷﺎﻫﯿﻦ آن را ﻧﺪﯾﺪه اﺳﺖ، 8و ﺟﺎﻧﻮران درﻧﺪه ﺑﺮ آن ﻗﺪم ﻧﺰدهاﻧﺪ، و ﺷﯿﺮ ﻏﺮان ﺑﺮ
آن ﮔﺬر ﻧﮑﺮده. 9دﺳﺖ ﺧﻮد را ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﺧﺎرا دراز ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، و ﮐﻮﻫﻬﺎ را از ﺑﯿﺦ ﺑﺮﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. 01ﻧﻬﺮﻫﺎ
از ﺻﺨﺮهﻫﺎ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ و ﭼﺸﻢ اﯾﺸﺎن ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﻧﻔﯿﺲ را ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ. 11ﻧﻬﺮﻫﺎ را از ﺗﺮاوش ﻣﯽﺑﻨﺪﻧﺪ و
ﭼﯿﺰﻫﺎی ﭘﻨﻬﺎن ﺷﺪه را ﺑﻪ روﺷﻨﺎﯾﯽ ﺑﯿﺮون ﻣﯽآورﻧﺪ. 21اﻣﺎ ﺣﮑﻤﺖ ﮐﺠﺎ ﭘﯿﺪا ﻣﯽﺷﻮد؟ و ﺟﺎی ﻓﻄﺎﻧﺖ
ﮐﺠﺎ اﺳﺖ؟ 31اﻧﺴﺎن ﻗﯿﻤﺖ آن را ﻧﻤﯽداﻧﺪ و در زﻣﯿﻦ زﻧﺪﮔﺎن ﭘﯿﺪا ﻧﻤﯽﺷﻮد. 41ﻟﺠﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ در
ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ، و درﯾﺎ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﻧﺰد ﻣﻦ ﻧﻤﯽﺑﺎﺷﺪ. 51زر ﺧﺎﻟﺺ ﺑﻪ ﻋﻮﺿﺶ داده ﻧﻤﯽﺷﻮد و ﻧﻘﺮه
ﺑﺮای ﻗﯿﻤﺘﺶ ﺳﻨﺠﯿﺪه ﻧﻤﯽﮔﺮدد. 61ﺑﻪ زر ﺧﺎﻟﺺ اوﻓﯿﺮ آن را ﻗﯿﻤﺖ ﻧﺘﻮان ﮐﺮد، و ﻧﻪ ﺑﻪ ﺟﺰع
ﮔﺮاﻧﺒﻬﺎ و ﯾﺎﻗﻮت ﮐﺒﻮد. 71ﺑﺎ ﻃﻼ و آﺑﮕﯿﻨﻪ آن را ﺑﺮاﺑﺮ ﻧﺘﻮان ﮐﺮد، و زﯾﻮرﻫﺎی ﻃﻼی ﺧﺎ