02
ﭘﺲ ﺻﻮﻓﺮ ﻧﻌﻤﺎﺗﯽ در ﺟﻮاب ﮔﻔﺖ: 2»از اﯾﻦ ﺟﻬﺖ ﻓﮑﺮﻫﺎﯾﻢ ﻣﺮا ﺑﻪ ﺟﻮاب
دادن ﺗﺤﺮﯾﮏ ﻣﯽﮐﻨﺪ، و ﺑﻪ اﯾﻦ ﺳﺒﺐ، ﻣﻦ ﺗﻌﺠﯿﻞ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﻢ. 3ﺳﺮزﻧﺶ ﺗﻮﺑﯿﺦ ﺧﻮد را ﺷﻨﯿﺪم، و از
ﻓﻄﺎﻧﺘﻢ روح ﻣﻦ ﻣﺮا ﺟﻮاب ﻣﯽدﻫﺪ. 4آﯾﺎ اﯾﻦ را از ﻗﺪﯾﻢ ﻧﺪاﻧﺴﺘﻪای، از زﻣﺎﻧﯽﮐﻪ اﻧﺴﺎن ﺑﺮ زﻣﯿﻦ ﻗﺮار
داده ﺷﺪ، 5ﮐﻪ ﺷﺎدی ﺷﺮﯾﺮان، اﻧﺪک زﻣﺎﻧﯽ اﺳﺖ، و ﺧﻮﺷﯽ رﯾﺎﮐﺎران، ﻟﺤﻈﻪای؟ 6اﮔﺮ ﭼﻪ ﺷﻮﮐﺖ او
ﺗﺎ ﺑﻪ آﺳﻤﺎن ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮد، و ﺳﺮ ﺧﻮد را ﺗﺎ ﺑﻪ ﻓﻠﮏ ﺑﺮاﻓﺮازد، 7ﻟﯿﮑﻦ ﻣﺜﻞ ﻓﻀﻠﻪ ﺧﻮد ﺗﺎ ﺑﻪ اﺑﺪ ﻫﻼک
ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ، و ﺑﯿﻨﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﮐﺠﺎ اﺳﺖ؟ 8ﻣﺜﻞ ﺧﻮاب، ﻣﯽﭘﺮد و ﯾﺎﻓﺖ ﻧﻤﯽﺷﻮد، و ﻣﺜﻞ
رؤﯾﺎی ﺷﺐ، او را ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﮔﺮﯾﺰاﻧﯿﺪ. 9ﭼﺸﻤﯽ ﮐﻪ او را دﯾﺪه اﺳﺖ دﯾﮕﺮ ﻧﺨﻮاﻫﺪ دﯾﺪ، و ﻣﮑﺎﻧﺶ ﺑﺎز
ﺑﺮ او ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﻧﮕﺮﯾﺴﺖ. 01ﻓﺮزﻧﺪاﻧﺶ ﻧﺰد ﻓﻘﯿﺮان ﺗﺬﻟﻞ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﮐﺮد، و دﺳﺘﻬﺎﯾﺶ دوﻟﺖ او را ﭘﺲ
ﺧﻮاﻫﺪ داد. 11اﺳﺘﺨﻮاﻧﻬﺎﯾﺶ از ﺟﻮاﻧﯽ ﭘﺮ اﺳﺖ، ﻟﯿﮑﻦ ﻫﻤﺮاه او در ﺧﺎک ﺧﻮاﻫﺪ ﺧﻮاﺑﯿﺪ. 21اﮔﺮ ﭼﻪ
ﺷﺮارت در دﻫﺎﻧﺶ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ، و آن را زﯾﺮ زﺑﺎﻧﺶ ﭘﻨﻬﺎن ﮐﻨﺪ. 31اﮔﺮ ﭼﻪ او را درﯾﻎ دارد و از
دﺳﺖ ﻧﺪﻫﺪ، و آن را در ﻣﯿﺎن ﮐﺎم ﺧﻮد ﻧﮕﺎه دارد. 41ﻟﯿﮑﻦ ﺧﻮراک او در اﺣﺸﺎﯾﺶ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽﺷﻮد،
و در اﻧﺪروﻧﺶ زﻫﺮﻣﺎر ﻣﯽﮔﺮدد. 51دوﻟﺖ را ﻓﺮو ﺑﺮده اﺳﺖ و آن را ﻗﯽ ﺧﻮاﻫﺪ ﮐﺮد، و ﺧﺪا آن را
از ﺷﮑﻤﺶ ﺑﯿﺮون ﺧﻮاﻫﺪ ﻧﻤﻮد. 61او زﻫﺮ ﻣﺎرﻫﺎ را ﺧﻮاﻫﺪ ﻣﮑﯿﺪ، و زﺑﺎن اﻓﻌﯽ او را ﺧﻮاﻫﺪ ﮐﺸﺖ.
71ﺑﺮ رودﺧﺎﻧﻪﻫﺎ ﻧﻈﺮ ﻧﺨﻮاﻫﻨﺪ ﮐﺮد، ﺑﺮ ﻧﻬﺮﻫﺎ و ﺟﻮﯾﻬﺎی ﺷﻬﺪ و ﺷﯿﺮ. 81ﺛﻤﺮه زﺣﻤﺖ ﺧﻮد را رد
ﮐﺮده، آن را ﻓﺮو ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺑﺮد، و ﺑﺮﺣﺴﺐ دوﻟﺘﯽ ﮐﻪ ﮐﺴﺐ ﮐﺮده اﺳﺖ، ﺷﺎدی ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﻧﻤﻮد. 91زﯾﺮا
ﻓﻘﯿﺮان را زﺑﻮن ﺳﺎﺧﺘﻪ و ﺗﺮک ﮐﺮده اﺳﺖ. ﭘﺲ ﺧﺎﻧﻪای را ﮐﻪ دزدﯾﺪه اﺳﺖ، ﺑﻨﺎ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﮐﺮد.
02»زﯾﺮا ﮐﻪ در ﺣﺮص ﺧﻮد ﻗﻨﺎﻋﺖ را ﻧﺪاﻧﺴﺖ. ﭘﺲ از ﻧﻔﺎﯾﺲ 12ﭼﯿﺰی ﻧﻤﺎﻧﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ
ﻧﺨﻮرده ﺑﺎﺷﺪ. ﭘﺲ ﺑﺮﺧﻮرداری او دوام ﻧﺨﻮاﻫﺪ داﺷﺖ. 22ﻫﻨﮕﺎﻣﯽﮐﻪ دوﻟﺖ او ﺑﯽﻧﻬﺎﯾﺖ ﮔﺮدد، در
ﺗﻨﮕﯽ ﮔﺮﻓﺘﺎر ﻣﯽﺷﻮد، و دﺳﺖ ﻫﻤ