ﻣﯽدﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﻘﺮه ﺑﺴﯿﺎر ﻫﺴﺖ. آﻧﮕﺎه ﮐﺎﺗﺐ ﭘﺎدﺷﺎه و وﮐﯿﻞ رﺋﯿﺲ ﮐﻬﻨﻪ آﻣﺪه، ﺻﻨﺪوق را ﺧﺎﻟﯽ
ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ و آن را ﺑﺮداﺷﺘﻪ، ﺑﺎز ﺑﻪ ﺟﺎﯾﺶ ﻣﯽﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ. و روز ﺑﻪ روز ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺮده، ﻧﻘﺮه ﺑﺴﯿﺎر ﺟﻤﻊ
ﮐﺮدﻧﺪ. 21و ﭘﺎدﺷﺎه و ﯾﻬﻮﯾﺎداع آن را ﺑﻪ آﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ در ﮐﺎر ﺧﺪﻣﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺪاوﻧﺪ ﻣﺸﻐﻮل ﺑﻮدﻧﺪ دادﻧﺪ،
و اﯾﺸﺎن ﺑﻨﺎﯾﺎن و ﻧﺠﺎران ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﺗﻌﻤﯿﺮ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺪاوﻧﺪ و آﻫﻨﮕﺮان و ﻣﺴﮕﺮان ﺑﺮای ﻣﺮﻣﺖ ﺧﺎﻧﻪ
ﺧﺪاوﻧﺪ اﺟﯿﺮ ﻧﻤﻮدﻧﺪ. 31ﭘﺲ ﻋﻤﻠﻪﻫﺎ ﺑﻪ ﮐﺎر ﭘﺮداﺧﺘﻨﺪ و ﮐﺎر از دﺳﺖ اﯾﺸﺎن ﺑﻪ اﻧﺠﺎم رﺳﯿﺪ و ﺧﺎﻧﻪ
ﺧﺪا را ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ اوﻟﺶ ﺑﺮﭘﺎ داﺷﺘﻪ، آن را ﻣﺤﮑﻢ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ. 41و ﭼﻮن آن را ﺗﻤﺎم ﮐﺮده ﺑﻮدﻧﺪ، ﺑﻘﯿﻪ
ﻧﻘﺮه را ﻧﺰد ﭘﺎدﺷﺎه و ﯾﻬﻮﯾﺎداع آوردﻧﺪ و از آن ﺑﺮای ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺪاوﻧﺪ اﺳﺒﺎب ﯾﻌﻨﯽ آﻻت ﺧﺪﻣﺖ و
آﻻت ﻗﺮﺑﺎﻧﯽﻫﺎ و ﻗﺎﺷﻘﻬﺎ و ﻇﺮوف ﻃﻼ و ﻧﻘﺮه ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ، و در ﺗﻤﺎﻣﯽ روزﻫﺎی ﯾﻬﻮﯾﺎداع، ﻗﺮﺑﺎﻧﯽﻫﺎی
ﺳﻮﺧﺘﻨﯽ داﺋﻤﺎ در ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺪاوﻧﺪ ﻣﯽﮔﺬراﻧﯿﺪﻧﺪ.
51اﻣﺎ ﯾﻬﻮﯾﺎداع ﭘﯿﺮ و ﺳﺎﻟﺨﻮرده ﺷﺪه، ﺑﻤﺮد و ﺣﯿﻦ وﻓﺎﺗﺶ ﺻﺪ و ﺳﯽ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮد. 61و او را در
ﺷﻬﺮ داود ﺑﺎ ﭘﺎدﺷﺎﻫﺎن دﻓﻦ ﮐﺮدﻧﺪ، زﯾﺮا ﮐﻪ در اﺳﺮاﺋﯿﻞ ﻫﻢ ﺑﺮای ﺧﺪا و ﻫﻢ ﺑﺮای ﺧﺎﻧﻪ او ﻧﯿﮑﻮﯾﯽ
ﮐﺮده ﺑﻮد.
71و ﺑﻌﺪ از وﻓﺎت ﯾﻬﻮﯾﺎداع، ﺳﺮوران ﯾﻬﻮدا آﻣﺪﻧﺪ و ﭘﺎدﺷﺎه را ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻧﻤﻮدﻧﺪ و ﭘﺎدﺷﺎه در آن
وﻗﺖ ﺑﻪ اﯾﺸﺎن ﮔﻮش ﮔﺮﻓﺖ. 81و اﯾﺸﺎن ﺧﺎﻧﻪ ﯾﻬﻮه ﺧﺪای ﭘﺪران ﺧﻮد را ﺗﺮک ﮐﺮده، اﺷﯿﺮﯾﻢ و ﺑﺘﻬﺎ
را ﻋﺒﺎدت ﻧﻤﻮدﻧﺪ، و ﺑﻪ ﺳﺒﺐ اﯾﻦ ﻋﺼﯿﺎن اﯾﺸﺎن، ﺧﺸﻢ ﺑﺮ ﯾﻬﻮدا و اورﺷﻠﯿﻢ اﻓﺮوﺧﺘﻪ ﺷﺪ. 91و او
اﻧﺒﯿﺎء ﻧﺰد اﯾﺸﺎن ﻓﺮﺳﺘﺎد ﺗﺎ اﯾﺸﺎن را ﺑﻪ ﺳﻮی ﯾﻬﻮه ﺑﺮﮔﺮداﻧﻨﺪ و اﯾﺸﺎن آﻧﻬﺎ را ﺷﻬﺎدت دادﻧﺪ، اﻣﺎ
اﯾﺸﺎن ﮔﻮش ﻧﮕﺮﻓﺘﻨﺪ.
02ﭘﺲ روح ﺧﺪا زﮐﺮﯾﺎ اﺑﻦ ﯾﻬﻮﯾﺎداع ﮐﺎﻫﻦ را ﻣﻠﺒﺲ ﺳﺎﺧﺖ و او ﺑﺎﻻی ﻗﻮم اﯾﺴﺘﺎده، ﺑﻪ
اﯾﺸﺎن ﮔﻔﺖ: »ﺧﺪا ﭼﻨﯿﻦ ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: ﺷﻤﺎ ﭼﺮا از اواﻣﺮ ﯾﻬﻮه ﺗﺠﺎوز ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﯿﺪ؟ ﭘﺲ ﮐﺎﻣﯿﺎب ﻧﺨﻮاﻫﯿﺪ
ﺷﺪ. ﭼﻮﻧﮑﻪ ﺧﺪاوﻧﺪ را ﺗﺮک ﻧﻤﻮدهاﯾﺪ، او ﺷﻤﺎ را ﺗﺮک ﻧﻤﻮده اﺳﺖ.« 12و اﯾﺸﺎن ﺑﺮ او ﺗﻮﻃﺌﻪ ﻧﻤﻮده،
او را ﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﭘﺎدﺷﺎه در ﺻﺤﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺳﻨﮕﺴﺎر ﮐ