او از ﻧﺰد ﻣﻦ ﺑﺮود.« 4و ﺑﻨﻬﺪد آﺳﺎ ﭘﺎدﺷﺎه را اﺟﺎﺑﺖ ﻧﻤﻮده، ﺳﺮداران اﻓﻮاج ﺧﻮد را ﺑﺮ ﺷﻬﺮﻫﺎی
اﺳﺮاﺋﯿﻞ ﻓﺮﺳﺘﺎد و اﯾﺸﺎن ﻋﯿﻮن و دان و آﺑﻞﻣﺎﯾﻢ و ﺟﻤﯿﻊ ﺷﻬﺮﻫﺎی ﺧﺰاﻧﻪ ﻧﻔﺘﺎﻟﯽ را ﺗﺴﺨﯿﺮ ﻧﻤﻮدﻧﺪ.
5و ﭼﻮن ﺑﻌﺸﺎ اﯾﻦ را ﺷﻨﯿﺪ، ﺑﻨﺎ ﻧﻤﻮدن راﻣﻪ را ﺗﺮک ﮐﺮده، از ﮐﺎری ﮐﻪ ﻣﯽﮐﺮد ﺑﺎز اﯾﺴﺘﺎد. 6و آﺳﺎ
ﭘﺎدﺷﺎه، ﺗﻤﺎﻣﯽ ﯾﻬﻮدا را ﺟﻤﻊ ﻧﻤﻮده، اﯾﺸﺎن ﺳﻨﮕﻬـﺎی راﻣﻪ و ﭼﻮﺑﻬـﺎی آن را ﮐﻪ ﺑﻌﺸﺎ ﺑﻨﺎ ﻣﯽﮐﺮد
ﺑﺮداﺷﺘﻨـﺪ و او ﺟﺒﻊ و ﻣﺼﻔﻪ را ﺑﺎ آﻧﻬﺎ ﺑﻨـﺎ ﻧﻤـﻮد.
7و در آن زﻣـﺎن ﺣﻨﺎﻧـﯽ راﯾـﯽ ﻧـﺰد آﺳـﺎ ﭘﺎدﺷـﺎه ﯾﻬﻮدا آﻣﺪه، وی را ﮔﻔﺖ: »ﭼﻮﻧﮑﻪ ﺗﻮ ﺑﺮ
ﭘﺎدﺷﺎه ارام ﺗﻮﮐﻞ ﻧﻤـﻮدی و ﺑﺮ ﯾﻬـﻮه ﺧـﺪای ﺧـﻮد ﺗﻮﮐﻞ ﻧﻨﻤﻮدی، از اﯾﻦ ﺟﻬﺖ ﻟﺸﮑﺮ ﭘﺎدﺷﺎه ارام
از دﺳﺖ ﺗﻮ رﻫﺎﯾﯽ ﯾﺎﻓﺖ. 8آﯾﺎ ﺣﺒﺸﯿﺎن و ﻟﻮﺑﯿﺎن ﻟﺸﮑﺮ ﺑﺴﯿﺎر ﺑﺰرگ ﻧﺒﻮدﻧﺪ؟ و اراﺑﻪﻫﺎ و ﺳﻮاران از
ﺣﺪ زﯾﺎده ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ؟ اﻣﺎ ﭼﻮﻧﮑﻪ ﺑﺮ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺗﻮﮐﻞ ﻧﻤـﻮدی آﻧﻬـﺎ را ﺑﻪ دﺳـﺖ ﺗـﻮ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﻧﻤـﻮد.
9زﯾـﺮا ﮐﻪ ﭼﺸﻤـﺎن ﺧﺪاوﻧﺪ در ﺗﻤـﺎم ﺟﻬﺎن ﺗﺮدد ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻗﻮت ﺧﻮﯾﺶ را ﺑﺮ آﻧﺎﻧـﯽ ﮐﻪ دل
اﯾﺸﺎن ﺑﺎ او ﮐﺎﻣﻞ اﺳﺖ ﻧﻤﺎﯾﺎن ﺳﺎزد. ﺗﻮ در اﯾﻨﮑﺎر اﺣﻤﻘﺎﻧـﻪ رﻓﺘـﺎر ﻧﻤـﻮدی، ﻟﻬـﺬا از اﯾـﻦ ﺑﺒﻌﺪ در
ﺟﻨﮕﻬﺎ ﮔﺮﻓﺘﺎر ﺧﻮاﻫﯽ ﺷﺪ.« 01اﻣﺎ آﺳﺎ ﺑﺮ آن راﯾﯽ ﻏﻀﺐ ﻧﻤﻮده، او را در زﻧﺪان اﻧﺪاﺧﺖ زﯾﺮا ﮐﻪ از
اﯾﻦ اﻣﺮ ﺧﺸﻢ او ﺑﺮ وی اﻓﺮوﺧﺘﻪ ﺷﺪ. و در ﻫﻤﺎن وﻗﺖ آﺳﺎ ﺑﺮ ﺑﻌﻀﯽ از ﻗﻮم ﻇﻠﻢ ﻧﻤﻮد.
11و اﯾﻨﮏ وﻗﺎﯾﻊ اول و آﺧﺮ آﺳﺎ در ﺗﻮارﯾﺦ ﭘﺎدﺷﺎﻫﺎن ﯾﻬﻮدا و اﺳﺮاﺋﯿﻞ ﻣﮑﺘـﻮب اﺳﺖ. 21و
در ﺳﺎل ﺳﯽ و ﻧﻬﻢ ﺳﻠﻄﻨﺖ آﺳـﺎ ﻣﺮﺿـﯽ در ﭘﺎﯾﻬﺎی او ﻋﺎرض ﺷﺪ و ﻣﺮض او ﺑﺴﯿﺎر ﺳﺨﺖ ﮔﺮدﯾﺪ؛
و ﻧﯿﺰ در ﺑﯿﻤﺎری ﺧﻮد از ﺧﺪاوﻧﺪ ﻣﺪد ﻧﺨﻮاﺳﺖ ﺑﻠﮑﻪ از ﻃﺒﯿﺒﺎن. 31ﭘﺲ آﺳﺎ ﺑﺎ ﭘﺪران ﺧﻮد ﺧﻮاﺑﯿﺪ و
در ﺳﺎل ﭼﻬﻞ و ﯾﮑﻢ از ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺧﻮد وﻓﺎت ﯾﺎﻓـﺖ. 41و او را در ﻣﻘﺒـﺮهای ﮐﻪ ﺑـﺮای ﺧـﻮد در
ﺷﻬـﺮ داود ﮐﻨـﺪه ﺑـﻮد دﻓﻦ ﮐﺮدﻧـﺪ؛ و او را در دﺧﻤـﻪای ﮐﻪ از ﻋﻄﺮﯾﺎت و اﻧﻮاع ﺣﻨﻮط ﮐﻪ ﺑﻪ
ﺻﻨﻌﺖ ﻋﻄــﺎران ﺳﺎﺧﺘـﻪ ﺷـﺪه ﺑـﻮد ﮔﺬاﺷﺘﻨـﺪ، و ﺑـﺮای وی آﺗﺸﯽ ﺑﯽﻧﻬﺎﯾﺖ ﻋﻈﯿﻢ ﺑﺮاﻓﺮوﺧﺘﻨﺪ.
71
و ﭘﺴﺮش ﯾﻬﻮﺷﺎﻓﺎط در ﺟﺎی او ﭘﺎدﺷﺎه ﺷﺪ و ﺧﻮد را ﺑﻪ ﺿﺪ اﺳﺮاﺋﯿﻞ ﺗﻘﻮﯾﺖ
داد. 2و ﺳﭙﺎﻫﯿﺎن در ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺷﻬﺮﻫﺎی ﺣﺼﺎردار ﯾﻬﻮدا ﮔﺬاﺷﺖ و ﻗﺮاوﻻن در زﻣﯿﻦ ﯾﻬﻮدا و در
ﺷﻬﺮﻫﺎی اﻓﺮاﯾﻢ ﮐﻪ ﭘﺪرش آﺳﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮد، ﻗﺮار داد. 3و ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﺎ ﯾﻬﻮﺷﺎﻓﺎط ﻣﯽﺑﻮد زﯾﺮا ﮐﻪ در
ﻃﺮﯾﻘﻬﺎی اول ﭘﺪر ﺧﻮد داود ﺳﻠﻮک ﻣﯽﮐﺮد و از ﺑﻌﻠﯿﻢ ﻃﻠﺐ ﻧﻤﯽﻧﻤﻮد. 4ﺑﻠﮑﻪ ﺧﺪای ﭘﺪر ﺧﻮﯾﺶ را
ﻃﻠﺒﯿﺪه، در اواﻣﺮ وی ﺳﻠﻮک ﻣﯽﻧﻤﻮد و ﻧﻪ ﻣﻮاﻓﻖ اﻋﻤﺎل اﺳﺮاﺋﯿﻞ. 5ﭘﺲ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺳﻠﻄﻨﺖ را در
ﮐﺘﺎب دوم ﺗﻮارﯾﺦ اﯾﺎم / ﻓﺼﻞ ﻫﻔﺪﻫﻢ
376