FCHD OPVBIBLE | Page 67
32ﮔﻔﺖ: »ﺳﻼﻣﺖ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻣﺘﺮﺳﯿﺪ، ﺧﺪای ﺷﻤﺎ و ﺧﺪای ﭘﺪر ﺷﻤﺎ، ﺧﺰاﻧﻪای در ﻋﺪﻟﻬﺎی ﺷﻤﺎ،
ﺑﻪ ﺷﻤﺎ داده اﺳﺖ؛ ﻧﻘﺪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ رﺳﯿﺪ.« ﭘﺲ ﺷﻤﻌﻮن را ﻧﺰد اﯾﺸﺎن ﺑﯿﺮون آورد. 42و آن ﻣﺮد،
اﯾﺸﺎن را ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﯾﻮﺳﻒ درآورده، آب ﺑﺪﯾﺸﺎن داد، ﺗﺎ ﭘﺎﯾﻬﺎی ﺧﻮد را ﺷﺴﺘﻨﺪ، و ﻋﻠﻮﻓﻪ ﺑﻪ ﺣﻤﺎران
اﯾﺸﺎن داد. 52و ارﻣﻐﺎن را ﺣﺎﺿﺮ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ، ﺗﺎ وﻗﺖ آﻣﺪن ﯾﻮﺳﻒ ﺑﻪ ﻇﻬﺮ، زﯾﺮا ﺷﻨﯿﺪه ﺑﻮدﻧﺪ ﮐﻪ در
آﻧﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻏﺬا ﺑﺨﻮرﻧﺪ. 62و ﭼﻮن ﯾﻮﺳﻒ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ آﻣﺪ، ارﻣﻐﺎﻧﯽ را ﮐﻪ ﺑﻪ دﺳﺖ اﯾﺸﺎن ﺑﻮد، ﻧﺰد وی
ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ آوردﻧﺪ، و ﺑﻪ ﺣﻀﻮر وی رو ﺑﻪ زﻣﯿﻦ ﻧﻬﺎدﻧﺪ.
72ﭘﺲ از ﺳﻼﻣﺘﯽ اﯾﺸﺎن ﭘﺮﺳﯿﺪ و ﮔﻔﺖ: »آﯾﺎ ﭘﺪر ﭘﯿﺮ ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ذﮐﺮش را ﮐﺮدﯾﺪ، ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ
اﺳﺖ؟ و ﺗﺎ ﺑﺤﺎل ﺣﯿﺎت دارد؟« 82ﮔﻔﺘﻨﺪ: »ﻏﻼﻣﺖ، ﭘﺪر ﻣﺎ، ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ اﺳﺖ، و ﺗﺎ ﺑﺤﺎل زﻧﺪه.« ﭘﺲ
ﺗﻌﻈﯿﻢ و ﺳﺠﺪه ﮐﺮدﻧﺪ. 92و ﭼﻮن ﭼﺸﻤﺎن ﺧﻮد را ﺑﺎز ﮐﺮده، ﺑﺮادر ﺧﻮد ﺑﻨﯿﺎﻣﯿﻦ، ﭘﺴﺮ ﻣﺎدر ﺧﻮﯾﺶ را
دﯾﺪ، ﮔﻔﺖ: »آﯾﺎ اﯾﻦ اﺳﺖ ﺑﺮادر ﮐﻮﭼﮏ ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﻧﺰد ﻣﻦ، ذﮐﺮ او را ﮐﺮدﯾﺪ؟« و ﮔﻔﺖ: »ای ﭘﺴﺮم،
ﺧﺪا ﺑﺮ ﺗﻮ رﺣﻢ ﮐﻨﺎد.«
03و ﯾﻮﺳﻒ ﭼﻮﻧﮑﻪ ﻣﻬﺮش ﺑﺮ ﺑﺮادرش ﺑﺠﻨ