ﻧﺸﺎﻧـﯽای داد ﮐﻪ ﻫـﺮ ﮐﻪ او را ﯾﺎﺑـﺪ، وی را ﻧﮑﺸــﺪ. 61ﭘـﺲ ﻗﺎﺋﻦ از ﺣﻀﻮر ﺧﺪاوﻧـﺪ ﺑﯿـﺮون
رﻓـﺖ و در زﻣﯿـﻦ ﻧـﻮد، ﺑﻄـﺮف ﺷﺮﻗــﯽ ﻋـﺪن، ﺳﺎﮐــﻦ ﺷـﺪ.
71و ﻗﺎﺋﻦ زوﺟﻪ ﺧﻮد را ﺷﻨﺎﺧﺖ. ﭘﺲ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺷﺪه، ﺧﻨﻮخ را زاﯾﯿﺪ. و ﺷﻬﺮی ﺑﻨﺎ ﻣﯽﮐﺮد، و آن
ﺷﻬﺮ را ﺑﻪ اﺳﻢ ﭘﺴﺮ ﺧﻮد، ﺧﻨﻮخ ﻧﺎم ﻧﻬﺎد. 81و ﺑﺮای ﺧﻨﻮخ ﻋﯿﺮاد ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ، و ﻋﯿﺮاد، ﻣﺤﻮﯾﺎﺋﯿﻞ را
آورد، و ﻣﺤﻮﯾﺎﺋﯿﻞ، ﻣﺘﻮﺷﺎﺋﯿﻞ را آورد، و ﻣﺘﻮﺷﺎﺋﯿﻞ، ﻟﻤﮏ را آورد. 91و ﻟﻤﮏ، دو زن ﺑﺮای ﺧﻮد
ﮔﺮﻓﺖ، ﯾﮑﯽ را ﻋﺎده ﻧﺎم ﺑﻮد و دﯾﮕﺮی را ﻇﻠﻪ. 02و ﻋﺎده، ﯾﺎﺑﺎل را زاﯾﯿﺪ. وی ﭘﺪر ﺧﯿﻤﻪﻧﺸﯿﻨﺎن و
ﺻﺎﺣﺒﺎن ﻣﻮاﺷﯽ ﺑﻮد. 12و ﻧﺎم ﺑﺮادرش ﯾﻮﺑﺎل ﺑﻮد. وی ﭘﺪر ﻫﻤﻪ ﻧﻮازﻧﺪﮔﺎن ﺑﺮﺑﻂ و ﻧﯽ ﺑﻮد. 22و ﻇﻠﻪ
ﻧﯿﺰ ﺗﻮﺑﻞ ﻗﺎﺋﻦ را زاﯾﯿﺪ، ﮐﻪ ﺻﺎﻧﻊ ﻫﺮ آﻟﺖ ﻣﺲ و آﻫﻦ ﺑﻮد. و ﺧﻮاﻫﺮ ﺗﻮﺑﻞ ﻗﺎﺋﻦ، ﻧﻌﻤﻪ ﺑﻮد. 32و
ﻟﻤﮏ ﺑﻪ زﻧﺎن ﺧﻮد ﮔﻔﺖ: »ای ﻋﺎده و ﻇﻠﻪ، ﻗﻮل ﻣﺮا ﺑﺸﻨﻮﯾﺪ! ای زﻧﺎن ﻟﻤﮏ، ﺳﺨﻦ ﻣﺮا ﮔﻮش ﮔﯿﺮﯾﺪ!
زﯾﺮا ﻣﺮدی را ﮐﺸﺘﻢ ﺑﺴﺒﺐ ﺟﺮاﺣﺖ ﺧﻮد، و ﺟﻮاﻧﯽ را ﺑﺴﺒﺐ ﺿﺮب ﺧﻮﯾﺶ. 42اﮔﺮ ﺑﺮای ﻗﺎﺋﻦ ﻫﻔﺖ
ﭼﻨﺪان اﻧﺘﻘﺎم ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮد، ﻫﺮ آﯾﻨﻪ ﺑﺮای ﻟﻤﮏ، ﻫﻔﺘﺎد و ﻫﻔﺖ ﭼﻨﺪان.« 52ﭘﺲ آدم ﺑﺎر دﯾﮕﺮ زن ﺧﻮد
را ﺷﻨﺎﺧﺖ، و او ﭘﺴﺮی ﺑﺰاد و او را