FCHD OPVBIBLE | Page 23
ﭼﻮن اﯾﺸﺎن را اﻟﺤﺎح ﺑﺴﯿﺎر ﻧﻤﻮد، ﺑﺎ او آﻣﺪه، ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪاش داﺧﻞ ﺷﺪﻧﺪ، و ﺑﺮای اﯾﺸﺎن ﺿﯿﺎﻓﺘﯽ ﻧﻤﻮد و
ﻧﺎن ﻓﻄﯿﺮ ﭘﺨﺖ، ﭘﺲ ﺗﻨﺎول ﮐﺮدﻧﺪ. 4و ﺑﻪ ﺧﻮاب ﻫﻨﻮز ﻧﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺮدان ﺷﻬﺮ، ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺮدم
ﺳﺪوم، از ﺟﻮان و ﭘﯿﺮ، ﺗﻤﺎم ﻗﻮم از ﻫﺮ ﺟﺎﻧﺐ، ﺧﺎﻧﻪ وی را اﺣﺎﻃﻪ ﮐﺮدﻧﺪ 5و ﺑﻪ ﻟﻮط ﻧﺪا در داده،
ﮔﻔﺘﻨﺪ: »آن دو ﻣﺮد ﮐﻪ اﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﻧﺰد ﺗﻮ درآﻣﺪﻧﺪ، ﮐﺠﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ؟ آﻧﻬﺎ را ﻧﺰد ﻣﺎ ﺑﯿﺮون آور ﺗﺎ اﯾﺸﺎن
را ﺑﺸﻨﺎﺳﯿﻢ.« 6آﻧﮕﺎه ﻟﻮط ﻧﺰد اﯾﺸﺎن، ﺑﺪرﮔﺎه ﺑﯿﺮون آﻣﺪ و در را از ﻋﻘﺐ ﺧﻮد ﺑﺒﺴﺖ 7و ﮔﻔﺖ: »ای
ﺑﺮادران ﻣﻦ، زﻧﻬﺎر ﺑﺪی ﻣﮑﻨﯿﺪ. 8اﯾﻨﮏ ﻣﻦ دو دﺧﺘﺮ دارم ﮐﻪ ﻣﺮد را ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻪاﻧﺪ. اﯾﺸﺎن را اﻵن ﻧﺰد
ﺷﻤﺎ ﺑﯿﺮون آورم و آﻧﭽﻪ در ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭘﺴﻨﺪ آﯾﺪ، ﺑﺎ اﯾﺸﺎن ﺑﮑﻨﯿﺪ. ﻟﮑﻦ ﮐﺎری ﺑﺪﯾﻦ دو ﻣﺮد ﻧﺪارﯾﺪ،
زﯾﺮا ﮐﻪ ﺑﺮای ﻫﻤﯿﻦ زﯾﺮ ﺳﺎﯾﻪ ﺳﻘﻒ ﻣﻦ آﻣﺪهاﻧﺪ.« 9ﮔﻔﺘﻨﺪ: »دور ﺷﻮ.« و ﮔﻔﺘﻨﺪ: »اﯾﻦ ﯾﮑﯽ آﻣﺪ ﺗﺎ
ﻧﺰﯾﻞ ﻣﺎ ﺷﻮد و ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ داوری ﻣﯽﮐﻨﺪ. اﻵن ﺑﺎ ﺗﻮ از اﯾﺸﺎن ﺑﺪﺗﺮ ﮐﻨﯿﻢ.« ﭘﺲ ﺑﺮ آن ﻣﺮد، ﯾﻌﻨﯽ ﻟﻮط،
ﺑﺸﺪت ﻫﺠﻮم آورده، ﻧﺰدﯾﮏ آﻣﺪﻧﺪ ﺗﺎ در را ﺑﺸﮑﻨﻨﺪ.
01آﻧﮕﺎه آن دو ﻣﺮد، دﺳﺖ ﺧﻮد را ﭘﯿﺶ آورده، ﻟﻮط را ﻧﺰد ﺧﻮد ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ درآوردﻧﺪ و در را
ﺑﺴﺘﻨﺪ. 11اﻣﺎ آن اﺷﺨﺎﺻﯽ را ﮐﻪ ﺑﻪ در ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻮدﻧﺪ، از ﺧﺮد و ﺑﺰرگ، ﺑﻪ ﮐﻮری ﻣﺒﺘﻼ ﮐﺮدﻧﺪ، ﮐﻪ از
ﺟﺴﺘﻦ در، ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ را ﺧﺴﺘﻪ